۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

نقدی برفیلم قلاده های طلا. ازدکتر علوی. فعال ملی مذهبی مصطفی


این روزها شاهد اکران عمومی فیلم سینمایی قلاده های طلا هستیم .  فیلمی که بطور قطع با سفارش و دستور حاکمیت برساخته شده و از حمایت های همه جانبه حاکمان و قدرت مداران برخوردار بوده است .  نحوه اکران عمومی آن نیز برهمان سبک و سیاق است ، به نحوی که  با تمهید مقدماتی به تعطیلی  نمایش فیلم های رقیب و جلوگیری از اکران  عمومی آنها پرداخته اند تا بتوانند مردم را به تماشای چنین فیلم موهن ومبتذلی سوق دهند . اینها که گفته شد آنچنان  تعجب و تاسف برانگیز نیست ، چرا که تمام  حکومت های دیکتاتوری در طول تاریخ ، همواره در توجیه اشتباهات و زشت کاری ها و اعمال شنیع خود کوشیده اند واز هیچ تلاشی برای منکوب سازی مخالفان و منتقدان خود و قلب حقیقت و تحریف واقعیات و دروغ سازی به منظور جلوگیری از روشن شدن  زوایای تاریخ  و تحمیق مردم فروگذار ننموده اند. این امر تا بدانجا پیش رفته که مقدس ترین باورهای انسان را نیز به خدمت گرفته و در این بازی کثیف وارد ساخته  اند که نمونه بارز و عینی آن  ، استفاده ابزاری از دین و مذهب در طول تاریخ است که تا عصر ما نیز تداوم یافته و نمونه  و مصداق بارز آن ، حکومت جمهوری اسلامی است.
 زمان ساخت و نمایش این فیلم  در سینماهای ایران ، به وضوح و روشنی حکایت از آن دارد که حاکمیت ، علیرغم همه شعارهایی که در مورد مرگ اعتراضات مردمی و به اصطلاح آنان ، نابودی فتنه سر داده و می دهند ، از ترسی فروخورده و احساس فقدان مشروعیت مردمی در رنجی سترگ است و بدین وسیله سعی در توجیه اعمال زشت خود و تخریب و مشوه سازی چهره معترضان مردمی و رهبران آنان دارد تا شاید بتواند به نوعی بیننده را قانع سازد که اعتراضات مردمی با هدایت بیگانگان و با توطئه خارجی و طراحی آنها ایجاد گشته و مردم معترض و نمادهای جنبش اعتراضی ، سر در دامان بیگانگان دارند.این نمایش مضحک ، یادآور فیلم های دوران فاشیسم و استالین است.هرچند که گرته برداری حاکمیت از فرمولها و فرآیندهای کهنه و پوسیده آن دوران ،همچون دادگاه های نمایشی و تلویزیونی ، مصاحبه های فرمایشی متهمان و فعالان سیاسی و فرهنگی در برابر دوربین و اقرار و اعتراف به دروغ هایی علیه خود و دیگران و.... گستره ای بسیار وسیع را دربر میگیرد و حکایتی بس طولانی و دردناک است که متاسفانه در این سالها روندی فزاینده و رو به رشد را طی نموده است.بی اخلاقی و از زدن هر انگی به میلیونها معترض بیگناه فروگذار نکردن ، اشاعه و ترویج ریاکاری و دروغ و توجیه زشت ترین اعمال و رفتارها ، همچون کشتن بیگناهان و تجاوز به شهروندان ، مباح شمردن جان ، مال ، آبرو ، حیثیت و ناموس مخالفان و منتقدان و ایراد انواع خسارات مادی و معنوی و این همه را ، عین انسانیت و دین مداری دانستن و مستوجب انواع پاداش های دنیوی و اخروی دیدن توسط حاکمان شریعت مدار و شریعت مداران  مطلق العنان ؟؟؟!! نیز نکته ای درخور توجه است که بیننده آن را به خوبی در می یابد.
از این همه دردناک تر ، توهین صریح حاکمیت ، کارگردان ، هنرپیشگان و نقش آفرینان  و سایر دست اندرکاران این فیلم به اقشار عظیم و میلیونها ایرانی است که در اعتراض به رفتارهای ضد انسانی ، ضد دموکراسی  و فراقانونی حاکمیت به خیابان ها آمده و در نهایت مسالمت جویی، بدیهی ترین حقوق انسانی ، شرعی و قانونی خود را طلب مینمودند و در مقابل با اقدامات سبعانه و ددمنشانه نیروهای امنیتی مواجه و به خاک و خون درغلطیدند.شاید جای آن داشت که مردم در اعتراض  به نمایش آثاری اینگونه ، ساکت ننشینند ، آستین همت بالا زنند وغریو فریادهای اعتراض خود را سردهند و به گوشهای فروخفته برسانند که سکوتشان فریادی رسا بوده و همچنان در اعتراض اند. تاسفی صدچندان  بر هنرمندانی است که ارزش هنری و وجاهت خود را به مسلخ برده و قربانی ساخته و خود و آبرویشان را به ثمن بخس فروخته و به حراج گذارده اند. آنان باید بدانند که با این توهین به ملت ایران،خود را فدای دروغ بزرگ تاریخ نموده اند و با این قبیل کارها نخواهند توانست روحی در کالبد این مرده  متعفن بدمند. کودتاگران اگر آبرو و مشروعیتی می داشتند ، هرگز نیازی به این فعالیتها نمی دیدند.
حاکمیت با به نمایش در آوردن این فیلم و جاسوس و عامل بیگانه خواندن شهروندان بیگناهی که تنها مطالبه آنان ، ابتدایی ترین حقوقشان بوده است ، اصرار و ابرام خود بر تداوم و استمرار روش های قرون وسطایی گذشته را به روشنی بیان داشته تا آنانی که کوچکترین بارقه امیدی  در ذهن خود به تنبه و تعقل حاکمان و اصلاح روند موجود  داشته اند به روشنی دریابند که امید عبثی را در سر دارند و در همچنان بر همان پاشنه می چرخد.به دیگر سخن باید دریابیم که روش و منش قدرت مداران زورگو بر همان است که بود ، پس ما نیز بر همان باشیم که باید باشیم.
سید مصطفی علوی

۱۳۹۱ فروردین ۱۰, پنجشنبه



درود بردوستان. ( بنام خداوند جان وخرد گزین برتر اندیشه برنگذرد)
تا انجا که  شنیدم لقب دزد را به کسی میدهند که، ازسر بد بختی ونداری، از دیوار خانه ایی یامغازه ایی بالا رفته باشد. پول ویا اجناس ان محل را برده باشد ویا قصد بردن انها را داشته باشد. ویا شخصی که زحمت از دیوار بالا رفتن را برای خود کم کند وبا درست کردن یک شاه کلید ویا یک کلید، قصد بردن پول ویا اجناس ان محل را داشته باشد. وبیشتر این افراد هم انسانهایی هستند از طبقه پایین جامعه، بیکار و شرمنده خانواده هستند، همین و بس. وجرم این افراد هم به نام دین ویا همان خکم شرعی، از قطع انگشتان شروع میشود، تا بی نهایت. وبقیه کارها در نظام جمهوری اسلامی دزدی محسوب نمیشود. و همینطور که به بالاتر میرویم اسم دزدی تغییرمیکند واز اسم دزدی دور میشویم، با اینکه عمل وکار انهابالاتر وبدتراز، دزدی میشود ،جرم انها هم کمترمیشود،و قصاص انها سبکتر. اما درعمل کار این اشخاص از دزدی سنگین تراست، وبدتر.اما اسم عمل انها مترقی تر است وجرم انها کمتر!
مثال. 1  شخصی، برای به دست اوردن اموال کسی یا کسانی چک بی اعتباری صادر میکند، و اموال شخص و یا اشخاص را به یغما میبرد.هیچگاه شما نام دزد، رابر این شخص نمی شنوید، که در قانون ویا درجامعه بران شخص بگذارند!  واسم کار این شخص یا اشخاص میشود، کشیدن چک بلامحل. و قصاص انها هم میشود زندان تا زمان پس دادن اموال شاکی، که شاکی مال از دست داده وقتی میبیند با زندان ماندن شخص چیزی ، به دست او نمی رسد رضایت میدهد شخص بیرون بیاید، که شاید به مرور زمان پول ویا اموال خود راپس بگیرد. 2 . درمورد دیگری شخصی ویا اشخاصی  با دست به یکی کردن اموال شخص دیگری را از چنگ او در میاورندومبلغی هم به او نمی پردازند، باز دراینجا هم نام این اشخاص دزد محسوب نمیشود. به این اشخاص لقب  بالاتری میدهند، میگویند کلاهبردار. 3 . از این نوع اعمال والقاب بسیار است اما گفتن همه از حوصله خواننده مطلب خارج است.
حال برویم سراغ انواع دیگر دزدی.  4 . مثلا به چپاول بردن اموال عمومی ، زمین ویا زمینهای وسیعی را یکی از سران ویا اقازاده سران نظام، بدون هیچ مدرک وسند قانونی به نام خود میزند، و ان زمین را به افراد دیگری میفروشند. به این شخص هم نمیگویند دزد میگویند زمین خوار، و در این میان بیچاره خریدار زمین است که هرچه ادم ضعیف تری باشد. پس گرفتن پولش برایش گران تمام میشود! وحتی به قیمت تهدید و از بین رفتن جانش هم میرسد؟ چون ان شخص جزء پرنفوذان جامعه است، و کسی حق شکایت ازانها را ندارد.  5 نمونه دیگر اینگونه دزد یها . دزدی، 123میلیارد تومانی اقای محسن رفیق دوست از بانک صادرات دراوائل دهه70 است که به اختلاس3-2-1معروف شد. ویا اقای شهرام جزایری که با دادن رشوه تا حیاط خلوت خامنه ایی هم رسیده بود...... ونمونه اخرش دزدی3000میلیارد تومانی که دادگاه ان در حال ماله کشی شدن است. البته لازم به ذکر میدانم نام این عمل را دزدی نمیگذارند. میگویند اختلاس شده است. اختلاس هم یک کلمه عربی است، و جای تعجب اینجا است که کلمه ایی است تازه به میان امده ومعنی کاملی ندارد، اما معنی کلی ان زدودن و یا ربودن میشود.
6.  نوع دیگر دزدی، دزدی به نام جهاد است. این بدان معنی است که پول و ثروت کشوری خرج در راه جنگ و برپایی خونریزی وبرپا کردن دشمنی میشود. خودجهاد هم کلمه عربی است ومعنی ان تلاش وکوشش دارد  اما وقتی کلمه مقدس به ان اضافه میشود و یا بدون اضافه شدن کلمه مقدس ، ما ایرانیان چون معنی ان را به عنوان جنگ درراه خدا میدانیم. نام جهاد که میاید بدون چون وچرا ان را مقدس میدانیم. مثلا.  8سال جنگ ایران وعراق طول کشید ونام جهاد بران گذاشتند. در این زمان طولانی بسیاری از سران نظام، سرداران نظام با باخرید اسلحه از کشورهای مختلف، همان اسلحه ها را باقیمت چند برابر به ایران میفروختند، وبرای خود ثروت باد اورده جمع اوری کردند. امثال اقای رفسنجانی، بچه های اقای رفسنجانی، ناطق نوری فرزندان وی،  اقای سردار رفیق دوست.....
8. نوع دیگری از جهاد، یا همان دزدی درحال حاضر میتوانیم ببینیم . سران نظام جمهوری اسلامی با دادن پول وثروت ایران وایرانی ، به گروهای تروریستی، چون جیش المهدی، حماس وحزب الله.... باعث جنگ وخونریزی میشوند. نام این عمل خود را هم کمک به جهاد در راه خدا مینامند.  9. نوع دیگر دزدی. نظام جمهوری اسلامی از مردم خود به طریق بی صدا و بدون اسم است. مثلا اینترنت را شرکتهای تحت کنترل سپاه به مردم میدهند، پول ان را از کاربران میگیرند، اما اینترنت را به انها نمیدهند! هر وقت بخواهند اینترنت را قطع میکنند! یا سرعت ان را کم میکنندو یا ان را تحت کنترل قرار میدهند! اما کاربر نمیتواند پول مدتی که اینترنت را نداشته ندهد؟ چون اینترنت را از کاربر میگیرند وان را قطع میکنند. این دزدی نام ونشانی ندارد. سازماندهی شده توسط نظام برای بدست اوردن درامد بیشتر ، و در کنترل قرار دادن رسیدن اطلاعات به کاربران است.
در اخرمطلب اگر بنگرید میبینید، همه این اسمها و اعمال همان دزدی است در عمل و فقط ظاهر و اسم ان تغییرکرده. وتازه اگر در باطن کار برویم ، می بینیم که کسی که دزد خوانده میشود و برای شرمنده نبودن، جلو زن وبچه اش ازبیکاری وفقر دست به چنین کاری میزند. کارش باشرف تر و با انصاف تر از بقیه اشخاص است. چون همان اشخاص بالا که دزدی را با نامهای مترقی انجام میدهند، با چپاول اموال ایران وایرانی حق این شخص اول، وضعیف را با هر روش میگیرند، و با نا امن کردن فضای اقتصاد جامعه، باعث بیکاری و فقر درجامعه میشوند. و شخص اول بخاطر سیر کردن شکم خود و خانواده خود،  وبخاطر نبودن کار،مجبور  دست زدن به دزدی میشود. وقتی خود نظام سازماندهی شده پول اینترنت را از کاربر میگیرد، اما اینترنت واطلاعات برای رسیدن به کاربر، را به کنترل خود در می اورد. هرگاه بخواهد اینترنت را قطع میکند وپول ان را از کاربر میگیرد . کدام دزدی با شرف تر است؟  دزدی که برای سیر کردن شکم خانواده خود تلاش میکند؟ و یا دزدی که برای عذاب دادن مردم خود، صورت میگیرد؟  ان کس دزد است که بخاطر چپاول ثروت ایران وبوجود امدن فقردست به دزدی میزند، تاشکم زن وبچه خود راسیرکند؟ ویا دزد انکسی است که ثروت کشوری را به تاراج میبرد، ودست به هر جنایت وخونریزی میزند؟ حال دزدی چیست؟ دزدکیست؟ خود انصاف بدهید وجرم کدام بالاتر است؟
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
نویسنده (ستار)

۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه

وصیت نامه آرش رحمانی پور که دقایقی پیش از اعدام نوشته شده است: افتخارم این است که ایرانی هستم


وصیت نامه آرش رحمانی پور که در اختیار کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران قرارگرفته است.
آرش رحمانی پور یکی از دو زندانی متهم به محاربه که در هشتم بهمن ماه گذشته به همراه محمدرضا علی زمانی اعدام شد، دقایقی پیش از اعدام وصیت نامه ای را نوشته است که متن آن در روزهای اخیر در اختیار کمپین بین المللی حقوق بشر قرار گرفت.

در خبر منتشره در پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی انقلاب از آرش رحمانی پور به عنوان «یکی از متهمان پرونده اغتشاشات» و از معترضان به نتایج انتخابات یاد شده بود. در حالی که او در فروردین ماه سال گذشته و دوماه پیش از انتخابات در منزل خود بازداشت شد و بسیاری از اتهاماتی که علیه وی مطرح شده و مبنای صدور و اجرای حکم اعدام قرار گرفت مربوط به زمانی بود که وی کمتر از
۱۸ سال سن داشت. بر همین اساس نسرین ستوده وکیل آرش در گفتگویی با کمپین بین المللی حقوق بشر با تاکید بر این که پرونده ی موکلش از پرونده های اعدام زیر ۱۸ سال است اظهار داشت که این بار اعدام زیر ۱۸ سال از بین متهمان سیاسی قربانی گرفته است.

با آنکه طبق آیین نامه اجرای احکام در جریان اجرای حکم باید وکیل و یا وکلا و خانواده متهم حضور داشته باشد، خانواده و وکیل آرش رحمانی پور، از اجرای چنین حکمی اطلاع نداشتند و پس از اجرای مخفیانه حکم و اعلام آن در رسانه های عمومی از این امر اطلاع یافتند.

آرش رحمانی پور در نامه ای دیگر که تاریخ آن مربوط به یک ماه پیش از اعدام است، در خصوص حکم اعدام خود نوشته است: “می گویند آرش گناهکار است چون جوانی است فاسد و به خداوندان این کشور اعتقاد ندارد و خداوندان نو به جای آنها می گذارد. من جوانی فاسدم چون گناهانی دارم. گناهکار مدعی است که امور جدی را سرسری می گیرد و درون وجدان تاریخ ما را زیر سوال می برد و چنان می نماید که به بعضی امور اعتنایی تام دارد در صورتی که هرگز به آن عنایتی نداشته است. می پندارد با ماست اما با بیگانه و دشمن دوستی می کند، می پندارد از ماست اما به تاریخ ما ریشخند می زند. آیا این ریشخند گناه نیست که درخور سزا باشد؟ شاید کسی بگوید آیا شرمگین نیستی که در دنیا چنان زندگی کردی که جان خود را به خطر انداختی؟ در جواب به معترض خواهم گفت اشتباه در این است که اندیشه مرگ و زندگی نزد تو اهمیت دارد ولی چنین نیست و تنها چیزی که شخصی باید نگران آن باشد این است که آنچه می کند درست است یا نادرست و حقیقت است یا باطل و ارزش است یا … . وگرنه تمام دلاورانی که در عرصه ی دفاع از این مرز جنگیده اند از سفیهان بوده اند”.

متن وصیت نامه ی آرش رحمانی پور که در اختیار کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران قرار گرفته است در پی می آید:

به نام دوست
پدر و مادر واژه‌هایی است که زیباییش آرامم می‌کرد اما من ارزش این زیبایی را نتوانستم به خوبی درک کنم ولی افتخارم وجود آن‌ها بود.
چیزی به پایان نمانده است.
نماز و روزه و دیگر حقوق دینی که به گردن داشتم و تازه با آن اخت شده بودم را به خدا می‌سپارم.
و اما ایران. من افتخارم این است که ایرانی بودم و برای ایران گردنم بوی طناب دار را حس کرد.
در مورد نظام اسلامی حاکم چیزی نمی‌گویم چون حکایت عجیبی خواهد بود اگر زمانی کسی این نوشته را بخواند.
تن کشته و گریه‌ی دوستان
به از زنده و خنده‌ی دشمنان
مرا آر ]عار[ آید از آن زندگی
که سالار باشم کنم بندگی
آرش رحمانی‌پور
۸۸/۱۱/۷

۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

هرم ، عملکرد احزاب را، وارونه بسازیم!



درود، بر دوستان ( بنام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه برنگزرد)

همیشه در جوامع چه جوامع ازاد، و چه جوامع دیکتاتوری، احزاب وجود داشته ودارند.  این احزاب بسته به موقعیت جامعه موضع گیریهای متفاوت دارند. مثال  تشکیل احزاب را میتوانیم اینگونه بیان کنیم. یک هرم ویا همان (مثلث) معمولی را درنظر بگیریم.  در اصل قسمت اصلی و پایین این هرم (مثلث) را مردم تشکیل میدهند. قسمت دوم یا همان وسط مثلث  را فعالین سیاسی، عقیدتی ، حقوق بشری و......تشکیل میدهند که این فعالین از بین خود مردم یعنی صفحه زیرین و پایه جامعه، بطور دلخواه نسبت به سلیقه خود و بطور خود خواسته فعالیت میکنند. ودرمرحله سوم وبالای هرم، باکنار هم امدن فعالین نسبت به فعالیتهایی که میکنند، و قرار دادن یک قانون  ویک خط مشی برای تشکیل یک حزب، این فعالین تشکیل حزب میدهند،و نوک هرم کامل میگردد.یعنی بالای هرم را احزاب میگیرند درساختار جامعه.  جمع حزبها را احزاب میگویند. احزاب، مخالف یک نظام را اپوزیسیون ان نظام مینامند.  در اصل تشکیل احزاب  اینگونه است، شبیه  ساخت هرم.    اما در زمان کار کردن، وبه حرکت در اوردن جامعه، این نقش برعکس میشود! به اینگونه که اگر در تشکیل احزاب اول مردم جامعه بودند، دوم فعالین خود خواسته و سوم و تشکیل شدن  حزبها، و هرم کامل میشد.  در هنگام فعالیت و به حرکت دراوردن جامعه، این نقش برعکس میشود.  به اینگونه که اول احزاب تصمیم گیری میکنند برای انجام یک حرکت، سپس با انتقال نظرات خود به فعالین در احزاب خود، از طریق فعالین، اگاه سازی و اطلاع رسانی درجامعه وبین مردم میکنند، و مردم را برای موافقت یا مخالفت با سیاستها ویا خود دولت ونظام اماده میسازند. درزمان عملکرد به اینگونه است. .
 1 در جامعه های ازاد و دموکراتیک، هرکدام ازاحزاب به 2 دسته موافق و منتقد دولت تقسیم میشوند، احزاب موافق حمایت از دولت را برعهده دارند و احزاب مخالف نقش انتقادی از دولت را درجامعه دارند. گاهی این احزاب با نزدیک کردن نظرات خود به همدیگرتشکیل دولت ائتلافی میدهند، اما باز نقش انتقادی را در جاهایی که منافع را بر خلاف حفظ منافع جامعه یا منافع خود ببینند دارند.
2 در جامعه های دیکتاتوری احزاب به فراخور، خفقان دران نظام به دسته ای بیشتر یا کمتر تقسیم میشوند. مثلا حکومت عراق در زمان صدام یا لیبی درزمان قذافی و الان سوریه وبسیار دیگر از کشورها..... که نام بردن از تمام انها از حوصله خارج است. در این حکومتها احزاب یا موافق هستند، که از کنار این موافقت جیره میخورند. ویا مخالف هستند که باید در زندان ویا درخارج از کشورباشند. بطور کلی حزب وسط یا خنثی وجود ندارد. تنها دو گونه احزاب هستند موافق ومخالف، خوبی این حکومتها برای مخالفان این است، که دنیا میداند چگونه این کشورها اداره میشوند و هنگام قیام یا مخالفت اپوزیسیون ویا همان مخالفین یک دست هستند. ومیتوان در لیبی ، مصر ، تونس، یمن والان سوریه این امر را مشاهده کرد. وحکومتهای دموکراتیک دنیا نیز از حرکتهای ازادیخواهی ، انان حمایت میکنند. چون ماهیت دیکتاتوری ان حکومت شناخته شده است.
3 درحکومتهایی مانند جمهوری اسلامی این امر تقاوت دارد. یعنی احزاب به چندین دسته تقسیم میشوند، و این تقسیمات و موضع گیریها درزمان مخالفت وحذف شدن پدید میاید. اول دسته ایی که موافق هستند، وجیره خوار نظام هستند، وبه هیچ عنوان از مسیر تعیین شده راه را کج نمیکنند. حزب موئتلفه، انصار حزب الله و...        دسته دوم کسانی هستند که روزی ذوب شده در نظام بودند، بعد به این نتیجه رسیدند که اینگونه نظام نابود میشود، وقصد انتقاد کردن را درپیش گرفتند، البته نه به حذف یا نابودی نظام بلکه به قصد ترمیم  و بازسازی چهره نظام.   مانند اصلاح طلبان که روبروی نظام به عنوان انتقاد و ترمیم چهره جهانی ایستادن، ونظام  عده ایی ازانها را ترساند و به شکل یک حزب خنثی و یا درمیانه بازی کردن قرار داد انهم بازی که به نفع نظام باشد. مانند اصلاح طلبانی همچون اقای خاتمی، کواکبیان ، تابش و......  دسته سوم عده دیگر با دیدن اینکه نظام تغییر نمیکند، مخالفت کردندو درپی دادن هزینه شدن اما مخالفت با اصل نظام را درپیش نگرفتند . مخالفت باسیاست نظام را درپیش گرفتند ، نهضت ازادی. مجاهدین انقلاب اسلامی و....    دسته چهارم عده ایی دیگری هستند،  واقعا وبطور مستقیم مخالفت خود را با این نظام اعلام کردندومیکنند. وهزینه زندان ، تبعید واعدام را به جان میخرند. دوستان میبینید دراین نظام جمهوری اسلامی ، واقعا نمیشودبه یک یکپارچگی و یک دستی رسید. چون هرگاه مخالفتی صورت گیرد . 1عده ایی به عنوان موافق نظام عمل میکنند.   2عده ایی چراغ به دست مانند اقای خاتمی به دنبال روزنه اصلاحات هستندو خود هم میگویند که هدف انها نگهداری نظام است، نه حذف نظام.     3عده ایی دیگرمیگویند مدارا کنیم ببینیم شاید بهتر شود. و        4عده ایی هم مخالف بطور کامل با اصل نظام هستند    .و گروها و احزاب مخالف مخصوصا احزاب  با نام ونشان هرکدام میخواهند سرپرستی اتحاد وحرکت را داشته باشند، وحاظر  به گذشت برای رسیدن به اتحاد نمیشوند.  بخاطر همین عقاید و طریقه رفتار چند گانه ، که خود نظام چنین عملی را  میخواهد مخالفین به اتحاد نمیرسند. و ضرر بزرگتر گیج شدن حکومتهای دنیا است که ایا این نظام خوب است یا نه. واینگونه رفتار احزاب، باعث ضربه زدن به حرکتهای مردمی میشود. و حکومتهای دنیا هم سرگردان درموافق بودن ویا مخالف بودن مردم میماند.یعنی از این رفتار عجیب احزاب  شکل عجیب تری  درست  میشود، که برای کسی قابل شناسایی نیست.مثلا (شتر شیر گاو پلنگ) معلوم نمیشود چه سیاستی را باید درپیش گرفت! چون خود احزاب هم نمیتوانند به اتحاد برسند.
حال دراین شرایط وبااین اوصاف چه باید کرد؟  ایا بعداز33سال هنوز باید منتظر ماند؟  تا چه اندازه باید هزینه داد؟  الان وقت ان نیست که به طریقه  ساختارتشکیل هرم بعداز ساخته شدن احزاب عمل کرد! یعنی نمیشود منتظر بمانیم که احزاب به تصمیم گیری نهایی و اتحاد برسند، بعد فعالین شروع به حرکت و اطلاع رسانی بین مردم کنند کنند! چون اگر قرار بود چنین اتحادی پیش بیاید 33سال زمان برای انجام ورسیدن به اتحاد بود. اما احزاب توجهی به اتحاد ندارند. الان وقت ان است که بطریقه ساخت هرم احزاب عمل کنیم،  اما هرم عملکرد احزاب را باید وارونه کنیم .  الان باید فعالان خارج کسانیکه بدور از حزب بازی و جناح بازی باشند، کسانیکه عشق وعلاقه به میهن وازادی میهن داشته باشند. بدور هم جمع شوند سازماندهی فعالین داخل میهن را برعهده بگیرند، وبجای منتظر ماندن باید کار عملی کرد،  الان وقت انست که فعالین طریقه ساختن هرم ، احزاب را پیش ببرند البته نه بسوی حزب سازی، بلکه  بسوی فعال سازی مبارزین داخل میهن. وتمام مبارزین از هر قشر و گروهی که هستند، به دور از حاشیه و جناح بندی در زیر یک چتر جمع شویم . ومبارزین وفعالین خارج،  پلی برای هماهنگی بین فعالین وهماهنگی فعالین داخل و خارج شوند. و حال که در داخل ایران نظام اجازه هماهنگ شدن به فعالین  نمیدهند، باید فعالین دلسوز خارج از ایران سنگری، تشکیل دهند ومبارزین داخل را بایکدیگر هماهنگ کنند. باز هم اظهار میدارم به دور از جناح بازی و حزب گرایی ، نوعی اتحاد از همه فعالین ومبارزین از هر قشر وگروهی، که درد انها درد ازادی میهن باشد، نه درد به نان و نوا رساندن خود ویا حزب وگروه خود،ویا به پست ومقام چشم داشتن. در این زمان که بسیاری از کسانیکه سالها فعال سیاسی بودند، و دراین راه بسیار مبارزه کردند، دربدترین شرایط زندان ویا تبعید سر میکنند! وبرعکس کسانیکه به یک شب معروف شدند، و سابقه فعالیت سیاسی خاصی ندارند، با استفاده از جناح بازی وسخنرانیهایی که در ان غم مردم را میخوردندو در دل خون مردم را می مکند، برساحل امن نشسته، وگاهی شعاری میدهند وخبراز حرکت وعمل درخوری نیست.  وقت انست که بجای دلخوش کردن به اتحاد احزاب خود متحد شویم، و از حقارت رهایی یابیم. با نگاهی به حرکتهای اپوزیسیون ومردم تونس ، مصر ، لیبی ، یمن ، سوریه .......کمی به خود بیاییم کشورهای عربی سالیان سال دورتر از حرکتهای ازادیخواهانه ما بوده اند، اما امروز پیشرو. تاکی به انتظار اتحاد احزاب نشستن کمی دل به دریا زدن، کمی شجاعت بخرح دادن ونهراسیدن، فعالین دلسوزخارج از مرزها،  هماهنگی فعالین داخل را برعهده بگیرندو بیایید طرحی نو دراندازیم. دوستان یاران باتلاش هم هرم عملکرد احزاب را وارونه بسازیم. بجای دلخوش بودن به احزاب دلخوش به همت خود باشیم وفعالیت فعالان دلسوز.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
نویسنده (ستار)
http://magalh91.blogspot.com