۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

گفتگوی مجری رادیو فرهنگ آقای اوحدی با همسرخانم نسرین ستوده وکیل زندانی.


درود و هنگام خوش : ساعتى پيش سعید اوحدی از راديو فرهنگ گفتگويى داشت با انسان خردمند و شكيبا آقاى رضاخندان همسر وكيل مبارز در بند و كانديد جايزه حقوق بشرى اتحاديه اروپا ساخاروف ، بانو نسرين ستوده كه بسيار آگاهى دهنده و از آخرين شرايط ملاقات و فشار روز افزون بر خانواده زندانيان سياسى سخن ميرود .اكنون لينك اين گفتگو در اختيار دوستان قرار داده شده و توجه دوستان گرامى را به آن جلب مينمايم ، پيروز باشيد
 

۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

اگرخوابیم بيدارشويم مستيم، هوشيار شويم ،ترس است، قهار شويم.



روز وساعتی نیست که خبری از دردو رنج مردم ایران چه در درون زندان وچه در برون زندان، چه در درون مرزچه در برون مرزبه گوش نرسد! سالیان است دیگر این خبرهاامری عادی شده  روزی نیست خبری ازبازداشت، شکنجه، زندان اعدام نشنویم! روزی نیست از فقر وگرانی فلاکت وفحشا نشنویم، بسیاری از زندانیان در اعتصاب غذا ویا در دردو رنج مریضی بسر می برند! بسیاری سالیان زیادی است بدون داشتن یک روزمُرخصی سر می کنند! از دردو رنج این عزیزان هرچه بگوییم کم گفتیم وکم نوشتیم! اما کمی خود را از این عزیزان دور می شویم و به درون جامعه می آییم، بیکاری و فقر،اقتصاد جامعه را فلج کرده، به طوریکه آماراعتیاد، سرقت انواع جرم وجنایت روز افزون است! اگر روزی ازاین دردو رنج نشنویم باید آن روز را روزعجایب نامید!  مدتی قبل زلزله ای دراُستان آذربایجان شرقی زلزله ای رخ داد، هرکدام از مسئولین آمدند وشُعاری دادند از آقای خامنه ای که این روزها آقای صدیقی اورا تا مرز خدایی دارد پیش می برد....تا مسئولان کابینه احمدی نژاد که وعده تادوماه بازسازی وچهل وپنج روزبازسازی دادند! اما با اینکه این ماجرا نزدیک به دوماه رسید نه تنها بازسازی انجام نشده بلکه به گزارش خبرنگار محلی مهر ، بر اثر بارش باران که از دیروز عصر در منطقه ورزقان آغاز و به شدت ادامه داشت آب گرفتگی در داخل چادرهای روستائیان اتفاق افتاد چادرهایی که در داخل دره ها و مسیر سیلاب برپاشده اند دُچار آب گرفتگی شدندو چادرهایی نیز که در ارتفاعات ایجاد شده بودند بر اثر شدت وزش باد برچیده شدند. درد زلزله ، عزیز ازدست دادن، بی جا ومکان بودن کم بود، درد در سرما درآب فرو رفتن نیز اضافه شد. ازاین درد کمی دور شویم به درد تازه ای سربزنیم وبا این درد تازه حرف اصلی مطلب را نگارش کنم. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، اول مهر ماه ۱۳۹۱ ترانه ترابی به همراه فرزند ۳ ماهه‌اش بارمان احسانی و زهره نیک آیین به همراه فرزند ۷ ماهه‌اش رسام تبیانیان برای گذراندن محکومیت خود بازداشت و به بند نسوان زندان سمنان منتقل گردیدند.
.    آيا تا به  حال  يك  سوال  ازخود  پرسيده ايم ؟ فقط يك سوال آن سوال این است، چرا؟فقط چرا؟  فقط همين  يك  كلمه راازخود پرسيده ايم .اول چرا عزيزان زندانی ما اين همه رنج  وسختي  رابه جان مي خرند ؟! سوال دوم اين عزيزان با این همه صبر و استقامت از درون زندان  ازما چه  مي خواهند؟  با  همه ظلم که می بینند واستقامت می کنند می خواهند  ما رابه چه منظوربرسانند؟ این عزیزان چه زمانی که دربرون زندان بودند وچه در درون زندان هستند مشغول مبارزه با این نظام جلاد هستند،می خواهند به ما بگویند سکوت نکنیم می خواهند بگویند اگرخوابیم  بيدارشويم مستيم، هوشيار شويم ،ترس است، قهار شويم.
شايد  عده ايي  بگويند به ما چه  ربطي  دارد كارسياست  است! ما نه اين طرف  هستيم  نه آن طرف ، ما  زندگي  خودمان  را  مي كنيم باكسي  كاري نداريم ما خنثی هستیم . اما بنده به عنوان یک ایرانی در اين  مطلب  ثابت  ميكنم  كه  در حكومت  ديكتا تور  وخودكامه ، انسان  بي طرف  وخنثي  وجود  ندارد،  نميتواند  انسان بي طرف  وخنثي  باشد. كسانيكه  ميگويند  ما كاربه سياست  نداريم وبي طرف هستيم ،آيا اعتياد درخانه شما نيست؟ درهمسايگي شما  نيست ؟ درمحله شما نيست ؟ آيا فقر وفحشا  كه  هزاران جرم و جنايت مياورد، درخانه  شما نيست ؟ درهمسايگي شما نيست ؟ در محله شما  نيست ؟  ويا  اين  خطرها به زندگي  شما  نزديك  نيستند؟ ميخواهم  باوركنم  اين  خطرها  ازشما  وخانواده شما دور هستند و شما  از اين  خطرهادرامان مانده ايد! آيا  شما در این جامعه آزادهستید هرلباسي كه بخواهيد  بپوشيد  وآزادانه  در خيابان  راه  برويد؟  آيا  ميتوانيد  هر طور  كه دوست  داريد زندگي  كنيد؟ آيا امنيت   داريد هر  وقت  كه خواستيد  خانواده اتان  رابيرون  بفرستيد  ومطمئن  باشيد مُشكلي برای آنان پيش نمي آيد؟  با اطمينان مي گويم  نه  نميتوانيد ! نه ميتوانيد  ازخطرهاي  دسته اول كه نام  بردم دوري  كنيد، نه ازخطرهاي  دسته دوم !؟  نمونه آخرش  تجاوزبه  زنهايي  كه دريك جشن  تولد در  خميني شهر اصفهان  بودند،  يا تجاوز 10 نفر به خانمي  دركاشمر ، قتل درپل مدیریت ، قتل روح الله داداشی و.........................................از اين  نمونه  خبرها  ميتوانيد  درطي  روز بسيار بشنويد.  آيا  اين  اشخاص  سياسي  بودند؟ مُخالفت  خود را  با  نظام  اعلام  كردند؟  پس  ميبينيد در  حكومتهاي  خودكا مه  كسي  بي طرف  يا خنثي  نميتواند  باشد ! در اين حكومتها مردم  به به  3دسته  تقسيم  ميشونداول- دسته ايي كه قدرت  دردست دارند وظلم  ميكنند.  دوم- دسته ايي  كه ظلم  ميبينند وخود را فريب ميدهند،  كه به  ما  ربطي  ندارد وما خنثی هستیم .سوم دسته ايي  كه ظلم را ميبينند  جلو آن  مي ايستند و هم از حق  خود دفاع  مي كُنند هم  ازحق  انسانهاي به  ظاهر  بي طرف، هم  تاوان ندانم  كاري وغفلت افراد خنثی را با بازداشت، شکنجه و  زندان خود  ميدهند ، و گاه  تاوان  انسانهاي  بي طرف را  با جان خود پرداخت ميكنند !حالا جواب سوال اول  به  دست  ميايد ، كه  دليل تحمل آن همه  سختي  از طرف آن مبارزان  چيست ؟  آنها   نمي خواهند  بي طرف  وخنثي  باشند ، نمي خواهند  بازيچه  باشند  به  دست  خودكامگان  مي خواهند بازيگرباشند وقدرت بازيچه  كردن  مردم  را از  ظالمان  بگيرند . اينگونه  اگر ظلم  ميبينند،  روبروي  ظلم  مي ايستند ، سيلي  اگر  ميخورند، با  مبارزه  خود  سيلي  به  صورت ظلم  ميزنند.برعكس  انسا نهاي  خنثي ، سيلي  اگر  ميخورند خود  را  به  ناداني  ميزنند و باعث  ظالم ترشدن  ظالم می شوند ، يعني  قدرت  پرستان  رابزرگ می کنند  وكار خود را  به  تو سري  خوردن و حتي  تا  مرگ تدريجي  ميرسانند.اين جواب سوال اول آنها از ما می خواهند بگویند ظلم را نپذیریم به هر دلیل وهربهانه ایی که باشد.  جواب  سوال دوم،  كه  با مبارزه خود حتي  درداخل  زندان  چه چيز  را  ميخواهند به ما  بگویند ؟  اين  عزيزان  به انسانهاي  به  ظاهر  خنثي  ميخواهند  بگویند  در  برابر ظلم  بايد  ايستاد  چه  در  آزادي  چه  در زندان  حتي  با  گذشتن  ازجان، ونبايد  ازظالم ترسيد،  چون  ترس  ازظالم  باعث  ظالم تر شدن  ظالم  ميشود.  پس  عزيزان  خود  را  فريب  ندهيم   با  جملات  به  ما  ربطي  ندارد  ما  كاره ايي  نيستيم ! چون  درحكومت  ظلم  بي طرفي  معنا  ندارد  يا  ظلم  را  به  جان  مي خري  ونابود  ميشوي ، ويا  روبروي  ظلم  مي ايستي  وظالم را نابود مي كني . جواب چرا  دوم  هم اين  است  در  برابر  ظلم برای  آزادي ،  دردرون وبرون  زندان  بايد  مبارزه  كرد  حتي به قيمت جان.  پس بيدارشويم  كه  ديگران  تاوان  خواب  ما راندهند.  آن  عزيزان   ميگويند اگرخوابیم  بيدارشويم مستيم، هوشيار شويم ،ترس است، قهار شويم.
 زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
نویسنده شهاب

http://magalh91.blogspot.com


۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

مردمی درفلاکت، دزدانی درقداست.



تا آنجا که در طی تاریخ مرسوم بوده، لقب دزد را به کسی میدادند که، ازسرناچاری ونداری، از دیوار خانه ایی یامغازه ایی بالا رفته باشد. پول ویا اجناس آن محل را برده باشد ویا قصد بردن آنها را داشته باشد. بیشتر این افراد هم انسانهایی هستند، از طبقه پایین جامعه، بیکار و شرمنده خانواده هستند، . وجرم این افراد هم به نام دین که آقایان برسر ما گماشته اند، از زدن شلاق،قطع انگشتان شروع میشود، تا اعدام. وبقیه کارها در نظام جمهوری اسلامی دزدی محسوب نمیشود. و همینطور که، از سطح انسانهای فقیر دور می شویم و به سطح اجتماعی بالاترجامعه میرویم اسم دزدی تغییرمیکند! همینطور که از نام فقرا دور می شویم و به تغییر نام اغنیاء می رسیم ، همینگونه از اسم دزدی نیز دور میشویم،و نام دزدی القاب زیباتری می گیرد. با اینکه عمل وکار آنهابالاتر وبدتراز دزدی میشود ،جرم آنها هم کمترمیشود،و قصاص انها سبکتر. اما درعمل کار این اشخاص از دزدی سنگین تراست، وبدتر.اما اسم عمل آنها مترقی تر است وجرم آنها کمتر!
مثلا،شخصی، برای به دست آوردن اموال کسی یا کسانی چک بی اعتباری صادر میکند  اموال شخص و یا اشخاص را به یغما میبرد.هیچگاه شما نام دزد رابر این شخص نمی شنوید! که در قانون ویا درجامعه برآن شخص بگذارند! اسم کار این شخص یا اشخاص میشودجاعلان چک بی محل و عمل آنها میشود کشیدن چک بلامحل ، قصاص آنها هم میشود زندان تا زمان پس دادن اموال شاکی، که شاکی مال از دست داده وقتی میبیند با زندان ماندن شخص چیزی ، به دست او نمی رسد رضایت میدهد شخص بیرون بیاید، که شاید به مرور زمان پول ویا اموال خود راپس بگیرد. درمورد دیگری شخصی ویا اشخاصی با تبانی کردن اموال شخص دیگری را از چنگ او در میاورندومبلغی هم به او نمی پردازند، باز دراینجا هم نام این اشخاص دزد محسوب نمیشود. به این اشخاص لقب  بالاتری میدهند، میگویند کلاهبردار، قصاص این افراد هم می شود پس دادن مال. از این نوع اعمال والقاب بسیار است اما گفتن همه از حوصله خواننده مطلب خارج است.این نوع سرقتها برای افراد متوسط جامعه است
نوع دیگر دزدی که برای افراد بلند پایه مملکتی است البته سرقتی با وسعت عظیم و نامی دیگر! . مثلا به چپاول بردن اموال عمومی یا خصوصی ، زمین ویا زمینهای وسیعی را یکی از سران نظام ویا آقازاده سران نظام، بدون هیچ مدرک وسند قانونی به نام خود میزند، و آن زمین را به افراد دیگری میفروشند. به این شخص هم نمیگویند دزد! میگویند زمین خوار! و در این میان بیچاره صاحب اصلی  زمین است که هرچه آدم ضعیف تری باشد. پس گرفتن پولش برایش گران تمام میشود! وحتی به قیمت تحدید و از بین رفتن جانش هم میرسد؟ چون آن آقازاده ویا سران مملکتی جزء اشخاص پرنفوذ جامعه است، و کسی حق شکایت ازآنها را ندارد! حتی اگر شکایت کند راه به جایی نمی برد و امکان از دست دادن جان را هم برای خود می خرد.  نمونه دیگر اینگونه دزد یها . دزدی، 123میلیارد تومانی اقای محسن رفیق دوست از بانک صادرات دراوائل دهه70 است که به اختلاس3-2-1معروف شد. ویا اقای شهرام جزایری که با دادن رشوه تا حیاط خلوت خامنه ایی هم رسیده بود...... ونمونه اخرش دزدی3000میلیارد تومانی که دادگاه آن تا امیر منصورآریا پیشرفت و بقیه جزپرنفوذان بودند و از خطر دادگاهی شدن در امان ماندند. لازم به ذکر میدانم اظهار کنم نام این عمل را دزدی نمیگذارند. میگویند اختلاس شده است. اختلاس هم یک کلمه عربی است، و جای تعجب اینجا است که کلمه ایی است تازه به میان آمده ومعنی کاملی ندارد، اما معنی کلی ان زدودن و یا ربودن میشود.
نوع دیگر دزدی دزدی مقدس است!نام این  دزدی به نام جهاد در راه خدا  است. این بدان معنی است که پول و ثروت کشوری خرج در راه جنگ و برپایی خونریزی وبرپا کردن آشوب به نام خدا  میشود. خودجهاد هم کلمه عربی است ومعنی آن تلاش وکوشش است  اما وقتی کلمه مقدس به آن اضافه میشود و یا بدون اضافه شدن کلمه مقدس ، ما ایرانیان چون معنی جهادرا به عنوان جنگ درراه خدا میدانیم،بدون چون وچرا آن را مقدس میدانیم. مثلا.  8سال جنگ ایران وعراق طول کشید ونام جهادحق علیه باطل برآن نهادند. در این زمان طولانی بسیاری از سران نظام، نظام با باخرید اسلحه از کشورهای مختلف، همان اسلحه ها را باقیمت چند برابر به ایران میفروختند، وبرای خود ثروت باد آورده جمع آوری کردند. امثال آقای رفسنجانی، بچه های اقای رفسنجانی،همراه با فرزندان خامنه ای،آقای ناطق نوری فرزندان وی،  اقای سردار رفیق دوست وبیساری دیگر که از این جهادمقدس به فیمت خون مردم ایران وآواره گی مردم به ثروت رسیدند. نوع دیگری از جهاد، یا همان دزدی درحال حاضر میتوانیم ببینیم . سران نظام جمهوری اسلامی با دادن پول وثروت ایران وایرانی ، به گروهای تروریستی، چون حماس وحزب الله.... باعث جنگ وخونریزی میشوند. نام این دزدی  خود را هم کمک به جهاد در راه خدا مینامند.  نوع دیگر دزدی. نظام جمهوری اسلامی از مردم خود به طریق بی سروصدا است. مثلا اینترنت را شرکتهای تحت کنترل سپاه به مردم میدهند، پول آن را از کاربران میگیرند، اما اینترنت را به انها نمیدهند! هر وقت بخواهند اینترنت را قطع میکنند! یا سرعت ان را کم میکنندو یا آن را تحت کنترل قرار میدهند! اما کاربرحق اعتراض نداردو نمیتواند پول مدتی که اینترنت را نداشته ندهد؟ چون اینترنت را از کاربر میگیرند وآن را قطع میکنند. این دزدی رامبارزه باجنگ نرم می گذارند!
در اخرمطلب اگر بنگرید میبینید، همه این اسمها و اعمال درعمل همان دزدی است  فقط ظاهر و اسم آن تغییرمی کند. وتازه اگر در باطن کار برویم ، می بینیم کسی که دزد خوانده میشود، برای شرمنده نبودن، جلو زن وبچه اش ازبیکاری وفقر دست به چنین کاری میزند. کارش باشرف تر و با انصاف تر از بقیه اشخاص است. چون همان اشخاص بالا که دزدی را با نامهای مترقی انجام میدهند، با چپاول اموال ایران وایرانی حق این شخص اول، وضعیف را با هر روش میگیرند، و با نا امن کردن فضای اقتصاد جامعه، باعث بیکاری و فقر درجامعه میشوند. و شخص اول بخاطر سیر کردن شکم خود و خانواده خود،  وبخاطر نبودن کار،مجبور  دست زدن به دزدی میشود. کدام دزدی با شرف تر است؟  دزدی که برای سیر کردن شکم خانواده خود تلاش میکند؟  یا دزدی آن است که به قیمت گرسنه نگه داشتن مردم کشورثروت ملی خرج تروریستها میشود؟  آن کس دزد است که بخاطر چپاول ثروت ایران به دست عده ایی  وبوجود امدن فقردست به دزدی میزند، تاشکم زن وبچه خود راسیرکند؟ ویا دزد انکسی است که ثروت کشوری را به تاراج میبرد، ودست به هر جنایت وخونریزی میزند؟
زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران
نویسنده شهاب