آقای
محمد نوری زاد درتاریخ 27آبان 91 دربرنامه
صدای آمریکا سُخنانی ایراد کرد که واقعا جای تعجب دارد! از انسانی هم چون آقای
مُحمد نوری زاد که عمر خود را در این نظام تلف کرده اند، سالیان متمادی جز چاکران
درگاه آقای خامنه ای بودند، سالیان متمادی در روزنامه کیهان با مدیر مسئولی حسین
شریعتمداری از اعضا بازجویی در سازمان اطلاعات قلم فرسایی کردند! وبعداز قیام مردم
در سال 88 نقش ناصح ودلسوز رهبر رابازی
کردند، بارها در انواع نامه ها با رهبرخود در دودل کردند! ایشان رهبرخود را از
عالم دنیای زنده گان به دینیای مُرده گان می بردند، ایشان را در خیال به دیدن بازی
بچه ها واز آنجا به پای صندوقهای رای خیالی رهنمون می کردند.....و الا آخر، حال که
این همه نامه وفغان بجایی نرسیده با سُخنان خود در رادیو صدای آمریکا از عُلما ومراجع درخواست واسطه شدن بین رهبری و جامعه
جهانی را دارد، شاید اینگونه رهبر از مواضع خود کوتاه آیند! آقای نوری زاد با نقل
داستان نادرشاه و دستور کور کردن فرزندش میرزا قلی خان سپس پشیمانی از این عمل خود
و شماتت کردن سرداران خود که من شب تا صبح قدم زدم شاید یکی از شما سرداران واسطه
شوید اما شما این کار را نکردید.
آقای
نوری زاد در ادامه اینگونه ابراز می دارد: کاش مراجع تقلید و بزرگان دیگر ما می دانستند:
“فاجعه” یعنی بر باد رفتن. و می دانستند ما چند قدمی یک فاجعه ی ملی نزدیک شده ایم.
که اگر امروز – آری همین امروز – به چاره جوییاش همت نکنیم، فردا بخاطر ظلم هایی که
بر سر مردم بارانده ایم، همین مردم، ما و بانیان و همراهان فاجعه را از سوراخهای اختفا
بیرون می کشند و به صورتمان تف می کنند. نیز همین مراجع و بزرگان می دانند: رهبر ما
فردی مغرور است. فردی که انقلابی بودن و مرد بودن و استقلال رأی و شجاعت و شهامت و
مسلمانی و نفوذ و جذابیت را در: پای پس نکشیدن از سخن خود می داند. که اگرسخنی و شعاری
سرداده “باید” بر سرِ انجام آن سخن سماجت و پافشاری کند. و کاری به عواقب هولناک آن
نداشته باشد. من معتقدم: رهبر ما شب تا به صبح قدم می زند و دست بر دست می ساید تا
مگر یک یا چند تن از مراجع ما آشکارا – و نه در پس درهای بسته – دست به ریش خود ببرند
و عمامه از سر بگیرند و از رهبر بخواهند: به انرژیهای معطل کشور بسنده کنند و دست
از انرژی هستهای بکشند. من اطمینان دارم بمحض رخ دادن این میانجیگری، رهبر عقب خواهد
نشست. با این احتجاج که من روی هر که را بر زمین بیاندازم، روی بزرگان و نخبگان دینی
را بر زمین نمی اندازم. بیاورید جام زهر را.
آقای نوری زاد نظام جمهوری
اسلامی در چند قدمی فاجعه ملی قرار ندارد بلکه اکنون درون فاجعه ملی قرار گرفته!
از وضعیت اجتماعی ، اقتصادی ....تا انزوای بین المللی و مانور داخل شهری سپاه خود نشانگر این فاجعه است، که سران نظام
منتظر آن روز هستند از سوراخهایشان بیرون کشیده شوند، تف که جای خود دارد معلوم
نیست هرکدام ازاین سران به دست مردم به جان آمده بیفتند چه بلایی به سرشان خواهد
آمد؟ آقای محمدنوری زاد اول آنکه برخلاف گفته شما آقای خامنه ای انقلابی بودن را
درشجاعت و پا فشاری بر حرف خود نمی دانند . بارها در مواضع سخت پای پس کشیدن
وبارها برای مذاکره مستقیم باآمریکا درباره افغانستان وعراق به پای میز مذاکره عده
ای را رهسپار کردندکه شاید با کمک به این مذاکرات دل آمریکا را به دست آورند،
ایشان شعار شیطان بزرگ آمریکا وقطع رابطه کلی با آمریکا را به قطع را بطه با
اسرائیل کاهش دادند و بسیاری از مسائل دیگر ایشان پا پس کشیدن! اما برای برنامه
هسته ای ایشان پا پس نمی کشند چون عمر حکومت خود را به داشتن این تسلیحات وتحدید
دنیا می داند! شما چگونه از علما می خواهید رهبرتان را نصیحت کنند و واسطه شوند
وقتی همه مراجع درون حکومتی مواجب بگیر رهبر هستند، حتی مجلس خبرگان که رهبر باید
درآن حاضر شود و هرکدام نام مرجع و مقلد را یدک می کشند به پابوس ودیدار رهبر می
روند، واقعا جای تعجب ندارد بجای حاضر شدن رهبر در مجلس خبرگان وشنیدن حرفها
ونصایح سران مجلس، تمام قد همه اعضاء مجلس در محضر رهبر حاضر می شوند وبه سُخنان
ایشان گوش می دهند! این چه امر را نشان می دهد؟ آیا غیر از این است که رهبر فردی
خود خواه وخودبین است که خود را علامه دهر می داند و راضی به شنیدن سُخن وپند هیچ
کس نیست؟ چون ایشان از خود بالاتر را نمی پذیرند و می خواهند همیشه خود را برسر
دیگران بزرگ ببینند! من از شما خواهش می کنم مراجع را به زحمت نیندازید که عمامه
بر زمین بکوبند، چون مراجع اگر خود را هم برزمین بکوبند رهبر آنقدر خودخواه است که
حرف آنها را به هیچ حساب کند! نمونه ای از این میانجیگری که شما به آن اصرار دارید
را بیان می کنم. سایت ملی مذهبی
ها نوشت: در آخرین دیدار هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای، هاشمی به رهبر گفته است
کشور روزبه روز بیشتر در بحران فرو می رود. الان کشور در حال شورش طبقه فقیر و
جنوب شهری هاست. اگر آن ها سربلند کنند سپاه هم نمی تواند آن ها را جمع کند و دیگر
نمی توانید به آن ها هم تکیه کنید. خامنه ای گفته است: به نظر شما چه باید کرد؟ هاشمی
پاسخ داده: در مرحله اول شما باید بپذیرید مشکل وجود دارد تا بعدا به درمانش فکر
کنیم. در نهایت رهبر گفته است اگر مردم دو سال مقاومت کنند، غرب تا دو سال دیگر در
بحران عمیقی فروخواهد رفت و ما می توانیم مشکلات را از سر بگذرانیم. هاشمی در پاسخ
گفته است: مردم دیگر برایشان این شرایط تحمل ناپذیر شده است وساکت نمی نشینند. حال
چگونه انتظار دارید از فردی در این حد از خودخواهی واسطه ومیانجی بپذیرد؟
آقای محمد نوریزاد.
قدم زدن رهبر شما شب تا صبح بخاطر پیداشدن میانجی نیست! اصولا انسانهای دیکتاتوردر
اواخر عمر نظام خود و یا عمر خود به انواع بیماریها از شب بیداری ... تا مریضیهای
لاعلاج دُچار می شوندو یا از ترس فروپاشی حکومت وخیانت اطرافیان در ترس و دلهره سر
می کنند. آقای خامنه ای اول آنکه بیمار هستند و بعد از آن خود به چشم فرو پاشی حکومتهای دیکتاتور را یک به یک می
بینند و آخرین یار شفیق این نظام فاسد بشار اسد است که با التماس به دنبال مخالفان
خود است تا به او مدتی را آتش بس دهند!
درآخر مطلبم اظهار می دارم برنامه هسته ای را به پایان
برسانید با نقض حقوق بشر چه می کنید؟ با خونهای به ناحق ریخته شده بر زمین چه می
کنید؟ این نظام دیگر نه اعتباری در درون
مرز و نه آبرویی در برون مرز دارد راهی جز مقابله برای نابودی آن نیست، به زودی با
فراگیر شدن قیامها حتی رهبر شما فرصت سر کشیدن جام زهر را هم نخواهد داشت.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
نویسنده ستار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر