خوابيم ، بيدار شويم. مستيم، هوشيار شويم . ترس است، قهار شويم .
د رود بر دوستا ن
آقاي دكتر عزت الله سحابي فوت كرد ند !؟ خانم ها له سحا بي د ر تشيع جنازه پدر خود به شهادت رسيد ند!؟ آقاي رضا هدي صابر وآقاي دليرصا ني دراعتراض به شها دت خانم هاله سحابي، دست به اعتصا ب غذا زدند!؟ آقاي هدي صابردربهداري زندان اوين ،مورد ضرب وشتم قرارگرفت !؟ آقاي هدي صابر درزندان اوين به شهادت ميرسد!؟ 64زنداني بند 350اوين درشهادت نامه ايي، ضرب وشتم آقاي هدي صابررا تاييد ميكنند! 12تن اززندانيان سياسي بند350 اوين به علت اعتراض به شهادت اقاي هدي صابر از تاريخ 28خرداد دست به اعتصاب غذاي نامحدود زد ند . و..................................................خانم نسرین ستوده زندانی میشود، ازدیدار اعضاء خانواده محروم میگردد.پیمان عارف شلاق میخورد ،اقای حشمت الله طبرزدی از دسترسی به دارو محروم است و..................................... بله دوستان روزي نيست كه ازاين خبرها به گوش ما نرسد . روزي نيست كه خبري ازبازداشت ، زنداني، شكنجه شدن ، اعتصاب غذا ، يا شهادت يك فعال سياسي ، مد ني ، اجتماعي ، عقيدتي ، وغيره نشنويم . آيا تا به حال يك سوال ازخود پرسيده ايم ؟ فقط يك سوال ؟ آنهم چرا؟ فقط همين يك كلمه راازخود پرسيده ايم چرا آن عزيزان اين همه رنج وسختي رابه جان ميخرند ؟! واين عزيزان ازما چه ميخواهند؟ با اين كارهاي خود چه چيز را ميخواهند به ما بفهمانند؟ 2سوال است و 2 جواب . شايد عده ايي بگويند: به ما چه ربطي دارد. كارسياست است. ما نه اين طرف هستيم نه انطرف ، ما زندگي خودمان را ميكنيم. باكسي كاري نداريم . اما من در اين مطلب ثابت ميكنم كه در حكومت ديكتا تور وخودكامه ، انسان بي طرف وخنثي وجود ندارد، ونميتواند انسان بيطرف وخنثي باشد . كسانيكه ميگويند : ما كاربه سياست نداريم وبيطرف هستيم . ايا اعتياد درخانه شما نيست؟ در همسايگي شما نيست ؟ درمحله شما نيست ؟ ايا فقر وفحشا كه هزاران جرم و جنايت مياورد، درخانه شما نيست ؟ درهمسايگي شما نيست ؟ در محله شما نيست ؟ ويا اين خطرها به زندگي شما نزديك نيستند ؟ ميخواهم باوركنم اين خطرها ازشما وخانواده شما دور هستند و شما از اين خطرها مسون مانده ايد ! آيا ميتوانيد هرلباسي كه بخواهيد بپوشيد وآزادانه در خيابان راه برويد؟ آيا ميتوانيد هر طور كه دوست داريد زندگي كنيد ؟ آيا امنيت داريد هر وقت كه خواستيد خانواده اتان رابيرون بفرستيد ومطمئن باشيد مشكلي پيش نميايد؟ با اطمينان ميگويم نه نميتوانيد ! نه ميتوانيد ازخطرهاي دسته اول كه نام بردم دوري كنيد، نه ازخطرهاي دسته دوم !؟ نمونه اخرش تجاوزبه زنهايي كه دريك جشن تولد در خميني شهر اصفهان بودند، يا تجاوز 10 نفر به خانمي دركاشمر ، قتل درپل مدیریت ، قتل روح الله داداشی و.........................................از اين نمونه خبرها ميتوانيد درطي روز بسيار بشنويد . آيا اين اشخاص سياسي بودند مخالفت خود را با نظام اعلام كردند . پس ميبينيد در حكومتهاي خودكا مه كسي بيطرف يا خنثي نميتواند باشد !؟ در اين حكومتها مردم به 3دسته تقسيم ميشوند: 1- دسته ايي كه قدرت دردست دارند وظلم ميكنند. 2- دسته ايي كه ظلم ميبينند وخود را فريب ميدهند، كه به ما ربطي ندارد . 3- دسته ايي كه ظلم را ميبينند جلو آن مي ايستند و هم از حق خود دفاع ميكنند وهم ازحق انسانهاي به ظاهر بيطرف هستند وهم تاوان ندانم كاري آنها را با زندان وشكنجه خود ميدهند ، و گاه تاوان انسانهاي بيطرف را با جان خود پرداخت ميكنند . حالا جواب سوالهاي اول به دست ميايد ، كه دليل تحمل آن همه سختي از طرف ان عزيزان چيست ؟ انها نميخواهند بيطرف وخنثي باشند ، نميخواهند بازيچه باشند به دست خودكامگان ، ميخواهند بازيگر باشند وقدرت بازيچه كردن مردم را از ظالمان بگيرند . اينگونه اگر ظلم ميبينند، روبروي ظلم مي ايستند ، وسيلي اگر ميخورند، با مبارزه خود سيلي به صورت ظلم ميزنند . برعكس انسا نهاي خنثي ، سيلي اگر ميخورند خود را به ناداني ميزنند و باعث ظالم ترشدن دسته اول ، يعني قدرت پرستان ميشوند وكار خود را به تو سري خوردن و حتي تا مرگ تدريجي ميرسانند . اين جواب چرا اول ، كه چرا اين مبارزان روبروي ظلم ميايستند . جواب چرا دوم، كه بااين كار خود حتي در زندان چه چيز را ميخواهند به ما بفهمانند ؟ اين عزيزان به انسانهاي به ظاهر خنثي ميخواهند بفهمانند در برابر ظلم بايد ايستاد چه در آزادي چه در زندان حتي با گذشتن ازجان ، ونبايد ازظالم ترسيد، چون ترس ازظالم باعث ظالم تر شدن ظالم ميشود. پس عزيزان خود را فريب ندهيم با جملات به ما ربطي ندارد ما كاره ايي نيستيم !؟ چون درحكومت ظلم بيطرفي معنا ندارد يا ظلم را به جان ميخري ونابود ميشوي ، ويا روبروي ظلم مي ايستي و نابودش ميكني . جواب چرا دوم هم اين است در برابر ظلم در ازادي ، در زندان بايد مبارزه كرد حتي به قيمت جان دوستان بيدارشويم كه ديگران تاوان خواب ما راندهند. آن عزيزان ميگويند: خوابيد بيدارشويد، مستتيد هوشيار شويد ، در ترسيد قها ر شويد به اميد برخواستن ديگري نباشيم خودبرخيزيم . اگر من برخيزم، تو برخيزي، همه بر ميخيزند.
اگر من بنشينم، تو بنشيني ، پس چه كس برخيزد؟ چه كس برخيزد و
با اين دشمن خونخوار بستيزد ؟
نويسنده ستارولاله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر