باز خرداد ماه فرا رسید و خاطرات بعداز 22خرداد سال1388 و تقلّبی که در آرا مردم صورت گرفت تداعی شد .
چه بسیار مردم که برای پس گرفتن رای خود آمده بودند ، ولی امید به تغییر این نظام داشتند . چه بسیارعزیزانی که با آرزوی رهایی ازنظام ظالم ، پای در میدان گذاردند، اما آرزوهای آنان در دل باقی ماند. چه تعداد از بهترین عزیزان این آب وخاک ،غرقه به خون چهره درخاک درکشیدند؟ آن عزیزان ما را وانهادند و رفتند و با رفتن خود درس فداکاری وایثار به ما آموختند و ما را شرمنده درترس خود رها ساختند و خود را از قید وبند این دنیای فانی آزاد نمودند. آن ها به آزادی میهن نرسیدند، اما به آزادی روح و شرف والای انسانی و ایستادن در برابر ظلم رسیدند. چه داغ ها که بردل های مادران و پدران و کودکان و خانواده ها نشست؟ چه بسیارعزیزانی که آواره و مجبور به جلای وطن وکوچ اجباری ازخانه و کاشانه شدند؟ چه تعداد براثر شکنجه جان باختند؟ چه فراوانند عزیزان ایران زمین که درون زندان های این نظام ظالم عمرخود را سپری کرده ومی کنند؟
چه بگویم؟ از کدام لحظه ها و کدام صحنه ها بگویم؟ از لحظه های غرور و سربلندی ایران و ایرانی که همگان به عشق آزادی میهن ، از دل وجان مبارزه می کردند؟ یا از صحنه های ضرب وشتم خردسالان، میانسالان وکهنسالان؟ ازغرقه به خون شدن پیران و جوانان وطن بگویم؟ یا ازآن همه همدلی که در آن زمان به عشق آزادی درسر مردم بود؟
آن روزهای تلخ ، شیرینی هم داشت! وآن شیرینی ، اتحاد خالصانه مرد و زن و پیر و جوان ، یعنی ملت ایران بود. آن همه شوق، آن همه غرور و آن همه اتحاد چه شد؟ بعد از به خاک افتادن خیل عزیزان ایران زمین، چرا ظالمان و جنایتکاران همچنان برسرقدرت مانده و آنان که ضرب و شتم کردند، زدند وکشتند ودریدند پا برجا مانده اند!؟ و آنان که مظلوم بودند و حق خودرا طلب کردند ، به خاک و خون درغلطیدند و به مسلخ رفتند و بسیاری دیگر درون دخمه های استبداد به سرمی برند؟ چرا آن همه اتحاد و همدلی این گونه به افتراق کشیده شد؟
شاید اینک زمان آن رسیده باشد که با تحلیلی منصفانه ، به آسیب شناسی مسائل خرداد 88 و جنبش سبز و بطور کلی، روند مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران بپردازیم ودلیل این چراها را دریابیم و گذشته را چراغ راه آینده سازیم.
باید در این سالها دریافته باشیم که تنها راه رسیدن به آزادی و دموکراسی ،اتحاد و همدلی یکایک ایرانیان است وهر گونه اندیشه و رفتار دیگری نه تنها ره به مقصود نخواهد برد که تنها بر خسارات و هزینه های مردم و میهن دربندمان خواهد افزود.
آیا زمان آن فرا نرسیده است که به بازشناسی منطقی راه طی شده بپردازیم و فارغ از خودبینی و قدرت طلبی ، با اتفاق و همدلی ، طرحی نو دراندازیم و با پرهیز از هرگونه جناح بندی وتعصب سیاسی ، عقیدتی ، گروهی و حزبی و با هدف سربلندی ایران و ایرانی ، نقشه راهی متناسب و همسو و همگون با فرهنگ و خواسته های ملت ایران ترسیم نماییم و هرگز فراموش نسازیم که چگونه در اندک مدتی ، دیگر ملت های دربند منطقه با ساماندهی خود ، حکومت های خودکامه و استبدادی را به زیر کشیده و دیکتاتورهای قدر قدرتی را سرنگون ساخته اند.
دکتر سید مصطفی علوی
20/3/1391
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر