باز،باردیگرمانند چند مطلب گذشته خویش، درباره وضعیت جسمی زندانیان سیاسی این مطلب رانیز با این ضرب المثل آغاز می کنم. (هر دَم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری میرسد) در بسیاری از مطالبی که درباره وضعیت وخیم حال زندانیان در دخمه های این نظام نوشتم. از این ضرب المثل استفاده کردم. شاید تلنگری به افرادی که خود را انسان های فرهیخته می دانند باشد، اما دریغ! به تازه گی خبر انتقال خانم نرگس محمدی با حال وخیمی که ایشان دارد، به زندان زنجان و، نبود بند زندانیان سیاسی در زندان زنجان، نگرانی ازحال این مبارز وفعال حقوق بشری را بیشتر کرده. و بازخبر دلخراش کننده دیگری برصفحات، وبلاکها، وبسا یت ها، و فضای مجازی نقش بست. "آقای حسین رونقی این جوان27 ساله یک کلیه خود را به طور کامل از دست داد، و کلیه دیگر ایشان 20٪ اسیب دیده است!؟ ودلیل ان هم بعداز چندین بار عمل جراحی، رسیده گی نکردن به حال این عزیز زندانی در زندان است! که باعث عفونت کلیه ایشان شده است وتامرز، از بین رفتن کلیه این عزیز پیش رفت. این دو مثال که نوشتم تنها قطره ایی از دریای زندانیان سیاسی بیمار است، که بیماری و مشکلات روحی و روانی خود و خانواده خود را مدیون، شکنجه های قرون وسطایی این نظام جلاد صفت هستند. و در این میان ما به ظاهر ایرانیان، که از داستان های شجاعت و دلاوری نیاکان ما کتاب های بسیاری نوشته شده است، وتاریخی پر از حماسه از نیاکان خود داریم، در چه کار و در چه فکری هستیم؟! به راستی برای این عزیزان در زندان، چه کار وچه حرکت درخوروشایسته ایی انجام دادیم!؟ اکنون روی سخن من با شما ایرانیان است. فرقی نمی کند، درون مرزباشید یا برون مرز چقدر برای به حرکت در آمدن احزاب ویا فشار براین نظام ظالم تلاش کرده ایید؟ به راستی، چه کسی جوابگواین ظلم است؟ چه کسی جواب یک عمر ناقص شدن ودرد این عزیزان را می دهد؟ خود را به ندانستن نزنیم تک تک ما مسئول هستیم! از ایرانی درون مرزدر دورترین روستاها تا ایرانیان برون مرز در بهترین کشورها همه مسئول این ظلم واین بیماری هستیم!؟ چون در خواب هستیم هنوز بیدار نشدیم این عزیزان به خاطر دفاع از حق ما و بیداری ما پا به میدان گذاشتند، ما در عوض چه کار کردیم!؟ خود را یک لحظه جای یکی از این عزیزان بگذارید، چه احساسی دارید؟ چه انتظاری دارید؟ به راستی، چه کسی جوابگو این ظلم است؟
روی بعد سخن من با احزاب ویا همان اپوزیسیون است. در مطلب قبل عرض کردم. که جز شعاردادن، سخنرانی کردن و گرفتن عکس در مراسم ها و شب نشینی ها کار خاصی انجام نمی دهید. ونوشتم احزابی که بعداز33سال نتوانسته اند به اتحادبرسند، در حزب خود را تخته کنند وبقالی بازکنند بهتر است!؟ چون هم مردم را فریب نداده اندو هم خود رابه زحمت ننداخته اند. آنانی که پاک وصادق بودند وچنین جراتی برای چنین کاری داشتند، جای بسی تشکر وسپاس است. هرچند که فکر نکنم در احزاب ایرانی انقدرمعرفت و رو راستی باشد!؟ چون فکر کنم منفعت به اسم اپوزیسیون بودن بیشتراز بقالی است. احزابی که شعار دفاع از ایران وایرانی می دهید در چه کار هستید؟ آیا خود را مسئول در بیماری وعذاب زندانیان نمی دانید؟ هنوز بیدار نشده ایید؟ در این 33سال چه تعداد از سران احزاب و عضو حزب شما در برون مرزدر حسرت بازگشت وازادی وطن جان دادند؟ چه تعدادبه انواع افسرده گی ها دچار شدند؟ غافل از این که با اتحاد می توانستند، به ارزوی خود برسند! هنوز هم همان دعوا ها را دارید وهمان راه را می روید! از احزاب تونس، مصر، لیبی، یمن، سوریه....کمتر هستید که با اتحاد خودمردم کشور خود را به حرکت در اوردند؟ آیا سابقه جنبش های ازادیخوانه کشورهای عربی قابل قیاس با جنبش های مردم ایران هست؟ واقعا چه کسی جوابگوی این ظلم و این همه بی عدالتی برمردم و زندانیان است؟ جز تفرقه و به اتحاد نرسیدن احزاب؟ پاسخگوی عمر تلف شده و بدن ناقص شده عزیزان چه کسی است؟ باید همه باهم بگوییم پرویی ما، ما همه مقصر هستیم. سوالی دارم یک زندانی، همین "آقای حسین رونقی"، "خانم نرگس محمدی" و بسیاری دیگر از زندانیان بانام وگمنام، اگر زیر این همه درد بشکند و با نوشتن یک توبه نامه خود را از این همه درد رهایی دهد، آیا گلوی خود را از هم نمی درید و او را متهم به خیانت به آرمان های خود نمی کنید؟ آیا از فردای ان روز برسرو سینه نمی کوبیدو داد، از آرمان های از دست رفته خود نمی زنید؟ البته چنین کاری را با کمال وقاحت می کنید غافل از ان که بدانید آرمان شمارسیدن به اتحاد و آزادی ایران است، نه دعوا کردن برسرقدرت! آن هم که شما بخاطر خود خواهی خود درخواب هستید؟ به خاطر به دست گرفتن رهبری اتحاد دعوا داریدو عمر خود را بیهوده به هدرمی دهید! درآخر مطلبم باز می نویسم، اینجانب متعلق به هیچ حزب وگروهی نیستم وطرفدار هیچ حزب وگروهی نیستم، اما از همه احزاب برای اتحاد حمایت می کنم از توده ایی، کمونیست، مجاهد، سلطنت طلب، لیبرال و.....چون ایران برای ایرانی است، و هرحزبی بخواهد مانع حزب دیگر برای اتحاد شودبه طور مستقیم دارد، برای اضافه شدن به عمر ننگین این نظام تلاش می کند. از هیچ گونه تهمت، افتراو تهدید ترسی ندارم، و آماده دادن هرگونه هزینه ایی در این راه هستم! بدون تعارف به هرشخصیتی و هر حزبی که بخواهدتفرقه افکنی کند، به هر طریف حتی با نوشتن مطلب جواب می دهم. عزیزان ایران زمین یک به یک چهره درخاک فرو می برند ودرد را به جان می خرند و بعد عواملی بخواهند به نفع خود بهره برداری کنند، فکر کنم از بی غیرتی هر انسانی باشد ببیند وسکوت کند! حال به راستی، چه کسی جوابگو این ظلم است؟ آقایان احزاب چه جوابی دارید، چه حرکتی را تدارک دیده اییدبرای مقابله با ظلم این نظام.
دراخر مطلبم سخنی با خواننده گان مطلب دارم. هرچند امید دارم باعث دلخوری هیچ عزیزی نشود. هربار مطلبی به نگارش در می آورم بعدازآن متهم به فردگرایی و حزب گرایی می شوم. و سیل پیام، ایمیل ارسال می شود چرا نام فلان زندانی را نیاوردی، اما دوستان خود را جای من بگذارید، چند زندانی در زندانها و یا دخمه های این نظام، در بدترین شرایط روحی و جسمی به سر می برند؟ تعداد انها یکی و دوتا نیست، بسیار است اگر بخواهم نام تک تک عزیزان راببرم کتابها هم بنویسم به پایان نمی رسد، خواهش می کنم حق بدهید، که نمی توان نام همه انها را اورد. اما من بسیاری از جملات را جمع می بندم ومنظورم شامل همه ی عزیزان زندانی و یا شهیدان راه ازادی ایران زمین است. باز مانند همیشه فریاد می زنم. زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران
نویسنده ستار
http://magalh91.blogspot.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر