۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

حسین رونقی: آقای خامنه‌ای! حکومت با کفر می‌ماند ولی با ظلم نه.


سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس منتقد و فعال حقوق بشری در نامه ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی به تشریح دلایل خود برای اعتصاب غذا پرداخت.
حسین رونقی ملکی، دانشجوی زندانی، که به دلیل عدم رسیدگی پزشکی یکی از کلیه های خود را از دست داده، از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده است.
با توجه به وضعیت جسمانی بسیار وخیم این زندانی سیاسی، وی با اعتصاب غذای خود به استقبال مرگ رفته است. با این حال مسوولان قضایی و بازجویان اعتنایی به وضعیت خطرناک این زندانی سیاسی نمی کنند.
پدر حسین رونقی ملکی روز گذشته در گفت و گویی، سپاه و بازجویان وابسته به سپاه را مسوول جان فرزند خود دانسته و گفته بود، در حالی که دادستانی با درمان پسرش موافقت کرده، بازجوها و تعدادی از سپاهیان از درمان وی جلوگیری می کنند. آقای رونقی ملکی تاکید کرد که ۵ نفر از اعضای سپاه مانع اجرای حکم دادستانی و مرخصی درمانی فرزندش می شوند. او در این گفت و گو نام تعدادی از این اشخاص را افشا کرد.
سیدحسین رونقی ملکی درنامه خود به رهبر جمهوری اسلامی آورده است: همانگونه که از اتفاقات کوی دانشگاه و کهریزک رنجیده خاطر شدید و دستور رسیدگی به آن را دادید، امیدوارم حداقل به وضعیت بد من، پیگری زندانیان سیاسی، خانواده هایمان، بازداشتگاه های غیر قانونی و نحوه برخوردها در آنها توجه کنید.
حسین رونقی در نامه ی خود اعلام کرده است: این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است.
وی همچنین تاکید کرده است: بر این باورم که سکوت هر انسانی در مقابل ظلم و ستم، خیانت به خون شهدای بی گناه و مظلوم ایران زمین است؛ اعتقاد دارم نه خون من رنگین تر از خون نداها و سهراب هاست و نه رنج پدر و مادرم بیشتر از رنج پدر و مادر آنها! این را هم می دانم که همان نهادها از نجابت و بردباری زندانیان سیاسی سوء استفاده می کنند. این بار با بردباری خواهم ایستاد شاید لایق آن باشم در کنار مرحوم هدی صابر که مظلومانه جان خود را در زندان از دست داد قرار بگیرم.
این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
این زندانی سیاسی از بیماری کلیوی رنج می برد و به گفته ی پزشکان و متخصصان، هر چه سریعتر باید تحت عمل جراحی و درمان قرار گیرد.
وی پیش از این ۵ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته اما به دلیل مخالفت اطلاعات سپاه با مرخصی درمانی وی در دوران نقاهت پس از عمل به زندان برگردانده شده است.
خانواده ی سیدحسین رونقی پیش از این از نهادهای حقوق بشری و بین المللی برای نجات جان فرزندشان درخواست کمک کرده بودند و پدر وی در نامه های مختلف خطاب به مسئولان قضایی عنوان کرده بود که ماموران اطلاعات سپاه گفته بودند پسرت را می کشیم و نمی گذاریم از زندان بیرون بیاید و امروز آقایان به گفته هایشان عمل می کنند.
متن کامل نامه سیدحسین رونقی ملکی به رهبری که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
رهبر جموری اسلامی جناب آیت الله سیدعلی خامنه ای
با سلام و عرض ادب
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ
بشارت ده کسانی که سخنان {نیک و حق} را می شنوند و آنگاه به بهترین آن عمل میکنند، اینانند که خداوند هدایتشان کرده است و اینانند که خردمندانند.
اجازه بدهید با توجه به اشتغالات فراوان حضرت عالی بدون مقدمه سخنان جنابعالی را در اولین روز سال ۱۳۸۸ یادآوری کنم: «من طرفدار اعمال انصافم؛ من می گویم باید منصف باشیم. رفتارها را نگاه کنیم؛ این ربطی به انتخابات ندارد. بحث انصاف و بی انصافی است. حمایت کردن از خدمتگذاران در کشور، وظیفه ای است که هم من دارم، هم همه دارند؛ بنده از هر حرکت خوبی، از هر اقدام خوبی، از هر پیشرفتی، از هر خدمتی به مردم، از هر دلجویی از محرومین، از هر ایستادگی در مقابل ظلم و استکبار استقبال می کنم و از آن کسی که این کار را کرده است، تشکر و سپاسگذاری می کنم؛ هر دولتی باشد، هر شخصی باشد؛ این وظیفه من است». یقینا هیچ انسان منصفی نمی تواند با این سخنان مخالفت کند اما بر خلاف رهنمودها و نقطه نظرات شما، اینجانب سیدحسین رونقی ملکی و دیگر زندانیان سیاسی و حتی رهبران جنبش سبز جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، حجت الاسلام شیخ مهدی کروبی و سرکار خانم زهرا رهنورد به خاطر آزادی خواهی، حق طلبی و ایستادگی در مقابل ظلم و استکبار و نگرانی برای آینده ایران، بازداشت ها و شکنجه ها و حبس ها دیده ایم. دریغ که از ما تشکر و سپاسگذاری نشد که هیچ، ناسپاسی های بزرگی نیز در حق ما صورت گرفت.
رهبر جمهوری اسلامی جناب آیت الله خامنه ای
یقینا به خاطر دارید در گذشته آیت الله خمینی تاکید کرده بودند: «هیچ کس برایش جایز نیست که یک چیزی را بفهمد نگوید، باید وقتی می فهمد اظهار کند، این موافق هرکه باشد، باشد؛ مخالف هرکه هم باشد، باشد». حضرتعالی نیز به همین ترتیب اشاره کرده بودید که: «مردم اگر متوجه و هوشیار باشند، اگر نشانه های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران فورا ببینند و بشناسند و خیر خواهانه اعتراض کنند و اگر احساس کردند که زمامدار در صدد رفع این بیماری نیست در مقابل او تعرض کنند، یقینا آن بیماری علاج خواهد شد».
واقعیت این است که اغلب ما خارج از چنین موضوعی عمل نکرده ایم، حتی فراتر از آن، بسیاری از ما بر این باور بودند و هستند که آنچه انجام داده اند افزون بر وظیفه ملی، تکلیف دینی و اخلاقی آنها نیز بوده است. اما با کمال تاسف آیا آنچه امروز در ایران شاهدیم چیزی جز استبداد و بی قانونی و ظلم بر افراد ایران دوست، آزادی خواه و حق طلب است؟ افرادی که از موضع خیر خواهی و اصلاح امور بر ناروایی موجود اعتراض کرده اند؟
جناب آیت الله خامنه ای
نهادهای امنیتی و اطلاعاتی همانند سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات تصور می کنند با تهدید، بازداشت و شکستن حریم خانه ها می توانند ما را وادار به تسلیم شدن در برابر خواست های نامشروع خود کنند. این نهادها بر خلاف دین و قانون به جان تظاهر کنندگان بی دفاع افتادند، آنها را به قصد کشت کتک زدند، چند صد نفر را مجروح کردند؛ چند هزار نفر را دستگیر کردند، چند ده نفر را شهید کردند؛ فعالان سیاسی و اجتماعی منتقد و مخالف را بر خلاف قانون دستگیر کرده، به زندان افکندند؛ سانسوری عریان و بی روتوش بر تمام مطبوعات ایران تحمیل کردند؛ با تسلط بر صدا و سیما و دیگر رسانه های وابسته حقایق را وارونه جلوه دادند و به صراحت به دروغ پراکنی پرداختند. آنها نیک می دانند که چگونه یک معترض و منتقد را به گونه هایی از شکنجه به تنگنای روحی و روانی در اندازند تا جایی که اکنون حتی سازمان زندان ها هم از عملکرد خودسرانه این نهادها به ستوه آمده است.
مقام رهبری جمهوری اسلامی
باید بپذیریم که استقلال واقعی قضایی با نفوذ نهادهای اطلاعاتی و امنیتی امکان ندارد؛ باید بپذیریم جامعه در آستانه یک انفجار بزرگ است و آرامش آن عمدتا ناشی از زور و ارعاب، زندان و سرکوب است. باید بدانیم افکار آزادگان را نمی شود به زنجیر کشید! عقاید را نمی توان شکنجه کرد! واقعیت ها را نمی شود سرکوب کرد! باید قبول کنیم برخورد با مردم این سرزمین روز به روز شکلی غیر انسانی تر و لجام گسیخته تر پیدا میکند. نه مرزی می شناسد و نه حریمی! هر سخن و هر عمل انتقاد آمیزی را نیز با سرکوب و بازداشت جواب میدهند. باید به زندان اوین بنگریم و سخن آیت الله سیدحسن طباطبایی قمی را به یاد آوریم: «من می دانم هنوز زندان های کشور پر است از زندانیان سیاسی و با این حال باز هم دستگیری انسان های آزاده همچنان ادامه دارد.» باید ببینیم و بشنویم و همانند آیت الله خمینی بر این واقعیت صحه بگذاریم که: «بعضی از پاسداران در بعضی از نقاط کشور از طریق اعتدال و شرع خارج و از ماموریت قانونی خود، تجاوز، و در اموری که مربوط به دادگاه ها یا نهادهای دیگر می باشد، دخالت ناروا می کنند. بر روسای پاسداران در سطح کشور است تا از این نحو دخالت ها که خلاف قانون و خلاف طریقه اسلام است، جلوگیری و خودداری نمایند».
حضرت آیت الله خامنه ای
همانگونه که از اتفاقات کوی دانشگاه و کهریزک رنجیده خاطر شدید و دستور رسیدگی به آن را دادید، امیدوارم حداقل به وضعیت بد من، پیگیری زندانیان سیاسی، خانواده هایمان، بازداشتگاه های غیر قانونی و نحوه برخوردها در آنها توجه کنید. اینجانب در اعتراض به این رویه های غیر قانونی از تاریخ ششم خرداد ۱۳۹۱ اعلام اعتصاب غذا می کنم و مسوولیت حفظ جان من بر عهده مسوولان جمهوری اسلامی است. این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است. بر این باورم که سکوت هر انسانی در مقابل ظلم و ستم، خیانت به خون شهدای بی گناه و مظلوم ایران زمین است؛ اعتقاد دارم نه خون من رنگین تر از خون نداها و سهراب هاست و نه رنج پدر و مادرم بیشتر از رنج پدر و مادر آنها! این را هم می دانم که همان نهادها از نجابت و بردباری زندانیان سیاسی سوء استفاده می کنند. این بار با بردباری خواهم ایستاد شاید لایق آن باشم در کنار مرحوم هدی صابر که مظلومانه جان خود را در زندان از دست داد قرار بگیرم. سخن پیامبر عظیم الشان را بازگو کنم که:
الْمُلْکُ یَبْقَى مَعَ الْکُفْرِ وَلَا یَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ
ملک و حکومت با کفر برقرار می ماند ولی با ظلم دوامی نخواهد داشت.
با سپاس
سیدحسین رونقی ملکی
زندان اوین – بند ۳۵۰
۶ خرداد ۱۳۹۱

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر