۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

بزرگداشت خبرنگار.


سال پیش بود که محمود صارمی ، خبرنگاری از تبار ایران در حال انجام وظیفه خبرنگاری در افغانستان به دست تهی مغزان طالبان به قتل رسید و این سرآغازی شد تا روزی بنام خبرنگار در تقویم مناسبت های کشورمان به ثبت رسد.
اینک اما در حالی به روز خبرنگار رسیده ایم که خیلی عظیم از خبرنگاران و روزنامه نگاران محبوس اند و دربند ، بدان گونه که ایران را بزرگترین زندان روزنامه نگاران نام نهاده اند. روزنامه نگارانی خوشنام همچون احمد زید آبادی ، عیسی سحرخیز ، کیوان صمیمی، بهمن احمدی عمویی ، مهدی محمودیان ، بدرالسادات مفیدی ، ژیلا بنی یعقوب و بسیاری دیگر .
هر روز اعمال فشار بیشتری را بر روزنامه نگاران شاهدیم . خط قرمزها بسرعت افزایش یافته و هر موضوعی را در برگرفته اند. مساله هسته ای و تحریم و مسائل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی که جای خود دارد ، نوشتن از اختلاس و دزدی های ریز و درشت از بیت المال هم بماند ، نوشتن از گرانی سرسام آور و مشکلات اقتصادی مردم حتی به طنز نیز ممنوع است. در دورانی قرار داریم که انتشار و اعلام نرخ و قیمت طلا و ارز  نیز ممنوعیت یافته و سایتی را صرفا به همین دلیل ، به محاق توقیف و تعطیلی کشانیده است.
از رهیر گرفته تا مسئولین دست چندم ، همگی به امر و نهی روزنامه نگاران مشغول اند و سپاه و دیگر نهادهای امنیتی در این حوزه نیز فعال مایشاءاند و تعیین کننده اصلی . دادستان تهران دایر مدار این حرکات است و دادستان کل کشور هم به نهادینه سازی ممنوعیت سئوال و بدعت گذاری نوینی پرداخته و با تهدید خبرنگاری ، از وی ادله اثبات سئوالش را می طلبد و او را به تعقیب قضایی تهدید می نماید و البته گفتن و نوشتن از مرغ نیز در شرف ممنوعیت است و رئیس پلیس خفیه در راستای ممنوع التصویری اش سخن میراند. کسی حق آن را ندارد که کوچکترین اشاره ای به اوضاع نابسامان کشور بنماید ، چرا که تهدیدی است برای حاکمیت مطلقه و استبداد دینی حاکم بر ایران.
در روزهایی بس سخت و طاقت فرسا قرار داریم که در بدترین روزها و شرایط استبداد یکصد سال اخیر نیزکم سابقه و اگر به گزاف نگفته باشیم ، بی سابقه بوده است. مقامات امنیتی ، دادستانی ، ارشاد ، شورای امنیت ملی ، سپاه و... هر یک برای رسانه ها خط مشی و تیتر و عنوان تعیین می کنند و روزنامه نگاران را مسلوب الاختیار ساخته اند.
در زمانی بسر میبریم که نوشتن و گفتن از دردهای مردم و جامعه ، سیاه نمایی است و واقعیت ها را نشان دادن ، کار دشمن است و طبعا روزنامه نگاران وخبرنگاران که تنها و اصلی ترین وظیفه شان ، بازگو کردن حقایق و واقعیات است ، بزرگترین دشمن خواهند بود. اینک تنها باید از اوهام و خیالات گفت و بس.
تنها می توان و باید گفت و نوشت : همه چیز آرام است ... حال همه ما خوب است ... و هیچ جیز نگران کننده ای در بین نیست.
اما طرفه تر آن است که به همین مناسبت ، یعنی بزرگداشت روز خبرنگار که باید مقام خبرنگاران را ارج نهاد و آنها را نواخت ، این نواختن به گونه ای دیگر تعبیر و تفسیر گشته که با نواختن سیلی بر صورت خبرنگار ، مقام او را ارج می نهند تا تمام آنچه را که در سطور قبل بدان اشاره رفت تاییدی مضاعف نموده و مقام خبرنگار را خوش گرامی داشته باشند. خبری که با وجود اهمیتی بسزا ، متاسفانه در رسانه ها بازتابی نیافت و تنها یک روزنامه محلی و یک وبلاگ آن را پوشش داده و منتشر ساختند و فعالان رسانه ای که علی الاصول باید حساسیت زیادتری در این مورد بخرج می دادند را سکوت فرا گرفت و  واکنشی بدین خبر نشان ندادند. ماجرا از این قرار بود که : " محمد امامیان وبلاگ نویس و یکی از اهالی خبر و مطبوعات در استان آذربایجان غربی از سوی یکی از چهره های سیاسی استان مذکور و اطرافیانش بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت که علت آن نیز تنها انتشار مطلبی بود که در آن به انتقاد از چهره سیاسی مذکور پرداخته بود.
این برخورد زشت و زننده در آستانه روز خبرنگار، حقیقتا مایه سرافکندگی و شرمساری است و حاکی از عدم درک ارزش کار خبرنگار و روزنامه نگاری و نشانگر مسیری طولانی و سخت در راه رسیدن به جایگاه مطلوب آن است.
دکتر سید مصطفی علوی

۱ نظر: