روز وساعتی نیست که خبری از دردو رنج مردم ایران چه در درون زندان وچه
در برون زندان، چه در درون مرزچه در برون مرزبه گوش نرسد! سالیان است دیگر این
خبرهاامری عادی شده روزی نیست خبری
ازبازداشت، شکنجه، زندان اعدام نشنویم! روزی نیست از فقر وگرانی فلاکت وفحشا
نشنویم، بسیاری از زندانیان در اعتصاب غذا ویا در دردو رنج مریضی بسر می برند!
بسیاری سالیان زیادی است بدون داشتن یک روزمُرخصی سر می کنند! از دردو رنج این
عزیزان هرچه بگوییم کم گفتیم وکم نوشتیم! اما کمی خود را از این عزیزان دور می شویم
و به درون جامعه می آییم، بیکاری و فقر،اقتصاد جامعه را فلج کرده، به طوریکه
آماراعتیاد، سرقت انواع جرم وجنایت روز افزون است! اگر روزی ازاین دردو رنج نشنویم
باید آن روز را روزعجایب نامید! مدتی قبل
زلزله ای دراُستان آذربایجان شرقی زلزله ای رخ داد، هرکدام از مسئولین آمدند
وشُعاری دادند از آقای خامنه ای که این روزها آقای صدیقی اورا تا مرز خدایی دارد
پیش می برد....تا مسئولان کابینه احمدی نژاد که وعده تادوماه بازسازی وچهل وپنج
روزبازسازی دادند! اما با اینکه این ماجرا نزدیک به دوماه رسید نه تنها بازسازی
انجام نشده بلکه به گزارش خبرنگار محلی مهر ، بر اثر بارش
باران که از دیروز عصر در منطقه ورزقان آغاز و به شدت ادامه داشت آب گرفتگی در داخل
چادرهای روستائیان اتفاق افتاد چادرهایی که در داخل دره ها و مسیر سیلاب برپاشده اند
دُچار آب گرفتگی شدندو چادرهایی نیز که در ارتفاعات ایجاد شده بودند بر اثر شدت وزش
باد برچیده شدند. درد زلزله ، عزیز ازدست دادن، بی جا ومکان بودن کم
بود، درد در سرما درآب فرو رفتن نیز اضافه شد. ازاین درد کمی دور شویم به درد تازه
ای سربزنیم وبا این درد تازه حرف اصلی مطلب را نگارش کنم. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق
بشر در ایران، اول مهر ماه ۱۳۹۱ ترانه ترابی به همراه فرزند ۳ ماههاش بارمان احسانی و زهره نیک آیین به همراه فرزند ۷ ماههاش رسام تبیانیان برای گذراندن محکومیت خود بازداشت و
به بند نسوان زندان سمنان منتقل گردیدند.
. آيا تا به حال يك سوال ازخود پرسيده ايم ؟ فقط يك سوال آن سوال این است، چرا؟فقط
چرا؟ فقط همين يك كلمه
راازخود پرسيده ايم .اول چرا عزيزان زندانی ما اين همه رنج وسختي رابه
جان مي خرند ؟! سوال دوم اين عزيزان با این همه صبر و استقامت از درون زندان ازما چه
مي خواهند؟ با همه ظلم که می بینند واستقامت می کنند می
خواهند ما رابه چه منظوربرسانند؟ این
عزیزان چه زمانی که دربرون زندان بودند وچه در درون زندان هستند مشغول مبارزه با
این نظام جلاد هستند،می خواهند به ما بگویند سکوت نکنیم می خواهند بگویند اگرخوابیم بيدارشويم
مستيم، هوشيار شويم ،ترس است، قهار شويم.
شايد
عده ايي بگويند به ما چه ربطي دارد
كارسياست است! ما نه اين طرف هستيم نه
آن طرف ، ما زندگي خودمان
را مي كنيم باكسي كاري نداريم ما خنثی هستیم . اما بنده به عنوان
یک ایرانی در اين مطلب ثابت ميكنم كه در حكومت ديكتا تور
وخودكامه ، انسان بي طرف وخنثي وجود ندارد،
نميتواند انسان بي طرف وخنثي باشد.
كسانيكه ميگويند ما كاربه سياست
نداريم وبي طرف هستيم ،آيا اعتياد درخانه شما نيست؟ درهمسايگي شما نيست ؟ درمحله شما نيست ؟ آيا فقر وفحشا كه هزاران
جرم و جنايت مياورد، درخانه شما نيست ؟ درهمسايگي
شما نيست ؟ در محله شما نيست ؟ ويا اين خطرها به زندگي شما نزديك نيستند؟ ميخواهم باوركنم
اين خطرها ازشما وخانواده
شما دور هستند و شما از اين خطرهادرامان مانده ايد! آيا شما در این جامعه آزادهستید هرلباسي كه بخواهيد بپوشيد
وآزادانه در خيابان راه برويد؟ آيا ميتوانيد هر طور
كه دوست داريد زندگي كنيد؟ آيا امنيت داريد هر
وقت كه خواستيد خانواده اتان
رابيرون بفرستيد ومطمئن
باشيد مُشكلي برای آنان پيش نمي آيد؟
با اطمينان مي گويم نه نميتوانيد ! نه ميتوانيد ازخطرهاي
دسته اول كه نام بردم دوري كنيد، نه ازخطرهاي دسته دوم !؟
نمونه آخرش
تجاوزبه زنهايي كه دريك جشن
تولد در خميني شهر اصفهان بودند،
يا تجاوز 10 نفر به خانمي دركاشمر ،
قتل درپل مدیریت ، قتل روح الله داداشی و.........................................از
اين نمونه خبرها ميتوانيد درطي روز
بسيار بشنويد. آيا اين اشخاص سياسي بودند؟
مُخالفت خود را با نظام اعلام كردند؟ پس ميبينيد
در حكومتهاي خودكا مه
كسي بي طرف يا خنثي
نميتواند باشد ! در اين حكومتها مردم به به
3دسته تقسيم ميشونداول- دسته ايي كه قدرت دردست دارند وظلم ميكنند.
دوم- دسته ايي كه ظلم ميبينند وخود را فريب ميدهند، كه به ما ربطي ندارد
وما خنثی هستیم .سوم دسته ايي كه ظلم را ميبينند جلو آن
مي ايستند و هم از حق خود دفاع مي كُنند هم
ازحق انسانهاي به ظاهر بي
طرف، هم تاوان ندانم كاري وغفلت افراد خنثی را با بازداشت، شکنجه و زندان خود
ميدهند ، و گاه تاوان انسانهاي
بي طرف را با جان خود پرداخت ميكنند
!حالا جواب سوال اول به دست ميايد
، كه دليل تحمل آن همه سختي از
طرف آن مبارزان چيست ؟ آنها نمي
خواهند بي طرف وخنثي باشند
، نمي خواهند بازيچه باشند به دست خودكامگان
مي خواهند بازيگرباشند وقدرت بازيچه كردن مردم را از ظالمان بگيرند . اينگونه اگر ظلم
ميبينند، روبروي ظلم مي
ايستند ، سيلي اگر ميخورند، با
مبارزه خود سيلي به صورت ظلم
ميزنند.برعكس انسا نهاي خنثي ، سيلي
اگر ميخورند خود را به ناداني
ميزنند و باعث ظالم ترشدن ظالم می شوند ، يعني قدرت پرستان رابزرگ می کنند وكار خود را
به تو سري خوردن و حتي تا مرگ تدريجي ميرسانند.اين جواب سوال اول آنها از ما می
خواهند بگویند ظلم را نپذیریم به هر دلیل وهربهانه ایی که باشد. جواب سوال
دوم، كه
با مبارزه خود حتي درداخل زندان چه
چيز را
ميخواهند به ما بگویند ؟ اين عزيزان به انسانهاي
به ظاهر خنثي ميخواهند بگویند
در برابر ظلم بايد ايستاد چه در آزادي چه در زندان
حتي با گذشتن ازجان،
ونبايد ازظالم ترسيد، چون ترس ازظالم
باعث ظالم تر شدن ظالم ميشود.
پس
عزيزان خود را فريب ندهيم
با جملات به ما ربطي ندارد ما كاره
ايي نيستيم ! چون درحكومت
ظلم بي طرفي معنا ندارد يا ظلم را به جان مي
خري ونابود ميشوي ، ويا
روبروي ظلم مي ايستي
وظالم را نابود مي كني . جواب چرا دوم هم اين
است در برابر ظلم
برای آزادي ، دردرون وبرون
زندان بايد مبارزه
كرد حتي به قيمت جان. پس بيدارشويم
كه ديگران تاوان خواب ما راندهند. آن عزيزان ميگويند اگرخوابیم بيدارشويم
مستيم، هوشيار شويم ،ترس است، قهار شويم.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
نویسنده شهاب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر