۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

آنچه می خواستیم نصیبمان نگشت! آنچه نمی خواستیم چون آوار برسرمان ویران گشت


مردمی بودیم به دوراز ادعا، دورازجنگ وخونریزی، اگرادعای کسی را گوش نمی دادیم خود ادعا نمی کردیم، اگر خونمان را کسی نمی ریخت خونخوارش نمی شدیم. آرزوی ازادی و دریک کلام دور از دیکتاتور بودن را داشتیم. اما افسوس که هرچه خواستیم آن نگشت! نه تنها به آزادی و رهایی نرسیدیم بلکه گرفتار دیکتاتوری شدیم که به اسم دین تا داخل رختخواب ما وارد میشود! این حاکمان اداعای دینداری دارند وفتواهای آنها است که می گوید چه بپوش چه بخور، کجا برو کجانرو! حتی احکام همبستر شدن و چه لباس پوشیدن را هم می گویند! دراین میان مردمی مانده اند که از ظلم این نظام به تنگ آمده اماعده ای از آنها ازترس شکنجه ، زندان واعدام، عده ای دیگر از ترس خشم خدا لب به اعتراض نمی گشایند! عده اول پیش خود فکر نمی کنند چند سال قرار است زنده باشند و زندگی کنند50سال 70سال1000سال یا میلیونها سال؟ پیش خود نمی اندیشند اگر قرار به صدها میلیون سال عمر هم باشد، یک روز آخرین لحظه آن صدها میلیون از راه می رسد. نمی گویند یکبار آمدیم زندگی کنیم ویکبارمی خواهیم بمیریم، پس چه بهتر که باشرف زندگی کنیم وبا عزت بمیریم. نمی گویند در زندگی زیر ظلم هرروز روزی صدها بار از خفت درحال مرگ هستیم وقت مرگ از حسرت بردست خود می کوبیم که چگونه عمری را با خفت بسربردیم! دسته دوم از ترس ایدئولوژی دینی دایره ای دور خود از دین کشیده اند و جرات پا فراتر گذاشتن ازآن دایره را ندارند! ظلم را می بینند بی احترامی به خود و دین خود را می بینند اما گویی مات ومبهوت شده اندوفقط سُخنان حاکمان را برخود مورد قبول می دانند! حرف وکردارغلط آنان راعملی نیگو وبغیرازآن هر حرف دیگر را کُفر می دانند. افسوس که نمی خواستیم گرفتار دین شویم شدیم، افسوس که نمی خواستیم مقدس نما شویم شدیم، افسوس که نمی خواستیم درگودال دیکتاتوری بیفتیم از بخت بد درباتلاق دیکتاتوری غرق شدیم.
احزاب ایرانی را قوی می پنداشتیم، اما اینگونه نبود، دوراز هوا هوس وقدرت طلبی می دانستیم افسوس که اینگونه نبود!  در این 33سال هرکدام به نوعی نشان دادند برای آنها چیزی مُهم تر از گرفتن قدرت نیست! درسُخن گفتن داغ مردم رادارند و در عمل داغ قدرت طلبی! می خواهم باور نکنم ویک حزب وگروه راصادق بدانم اماچگونه؟ چگونه میتوان به این نتیجه رسید که یکی به دور از قدرت طلبی بوده وصادقانه فعالیتش برای اجتماع بین احزاب دیگر بوده؟ 33سال می گذرد، هنوز 3حزب نتوانستند با هم یک جبهه متحد وکامل تشکیل دهند چنان صادقانه حرکت کنند که احزاب خودپرست دیگر را به سوی خود سرازیر کنند! یعنی هر 10سال یک حزب نتوانست با حزب دیگری به اتحادی محکم وبه دور از دعوا برسد! واقعا جای شگفتی ندارد؟ اعرابی که به اندازه ربع فعالیتهای آزادیخواهانه ایرانیان سابقه فعالیت نداشتند از حرکتهای ایرانی آموختند وبهارعربی را به راه انداختند ونوبت به نوبت دیکتاتورها را سرنگون کردند، افسوس که ما خواستیم نصیبمان نگشت نخواسته بسیار برسرمان آوارگشت!
آرزوداشتیم و داریم احزاب ما به یک اتحاد برای مقابله با سلاخین این نظام برسند،افسوس خواسته مان نصیبمان نگشت، اما نخواسته چون آوار نصیب ما گشت همین احزاب به جای اتحاد باهم مشغول ضربه زدن بهم شدند! فعالین داخل کشور تا درون کشوربودند یک صدا فعالیت می کردند، پا از ایران بیرون می گذارند مشغول عقده گشایی از هم می شوند! داخل کشور نظام دیکتاتوری مردم و مبارزین را سرکوب می کند، بیرون ازمرز خود فعالین همدیگر را سرکوب می کنند.
این روزها که سران نظام برای خودنمایی وخرید اعتبار پا به خارج از کشور و در سازمان ملل گذاشتند، عده ای واقعا خاصانه وعاشقانه مشغول تدارک اعتراض به این سفر و به این نظام هستند! بسیاری از کارخود بیرون آمدند و یا دراین مدت با اضافه کاریهای بیش از حد خود راآماده اعتراض به این نمایش حکومت کردنداول جای تقدیر وتشکر دارد، دوم جای دارد همه ایرانیان آزادیخواه با یک حرکت گسترده صدای این عزیزان در روبروی سازمان ملل باشند فرق نمی کند ازچه حزب وگروهی باشیم اصل این است باهم باشیم. بگذارید صدایمان دلگرمی برای آزادیخواهان درون مرزباشد. این کار را میتوان کرد و هر کس به نوبه خود دراین حرکت سهم دارد.
درآخر مطلبم به این نظام خونخوار اظهار میدارم شاید مدتی آن که خواستیم نشد وناخواسته ها برسر ما آوار شد، اما به زودی با قیامی فراگیر به عمر ننگین این نظام خاتمه می دهیم آنچه می خواهیم را به دست می آوریم وآنچه نمی خواهیم برسرتان آوار می کنیم
زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران
نویسنده شهاب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر